چهارشنبه، دی ۱۷، ۱۳۹۳

مرگ تو

حالا ، من هستم وتو ، دیگر نمیگذارند کسی ترا ببیند ، ونمیگذارند که خطوطی راکه من برچهره ات نقاشی کرده ویا میکنم بخواند . راهها بسته ، کوهها خاموش  ودریاها در سکوت فرو رفته اند

حال من مانده ام وتو وکسانیکه مانند شب گردان ودزدان به حریم ما راه یافته وترا ومرا از دیگران جدا ساخته اند ، دیگر از هیچ بامی دودی برنخواهد خواست ، دیگر سوسوی چراغی را نخواهیم دید ، کم کم همین نقش را نیز از من  خواهند گرفت وبین من وتو جدایی  ابدی خواهد افتا د ، دوست نازنینم که یازده سال مرا تحمل کردی ، دردهایم را ، رنجهایم را ونامردمیهارا ، من باشتباه به دنیا آمدم دراثر یک اشتباه  بین دوستاره از دو منظومه مختلف  ، چه بسا حرامزاده باشم ؟! پدرم کمتر مرا قبول داشت هنگامی برایم گریست که دیگر دیر بود ومادرم ابدا مرا نمیخواست ، من روی یک جاده لغزان با پاهای یخ بسته چگونه توانستم خودمرا بتو برسانم ؟

دیگر امیدی نیست ، امروز حتی آب گرم هم ندارم تا حمام بگیرم چند روز پیش آبگرم کن نیز سوراخ شد ، بیاد مارسل پروست افتادام ، او فیلسوفی بود که همیشه اعتراض شد بی پول بود ( مانند من) اما جایزه نوبل وپول نقدرا قبول نکرد ، مانند من ، میل ندارم خطوطی را که بر چهره تونقش کرده ام بفروش برسانم یازده سال به رایگان دراختیار دیگران گذاشتم ، حال همینرا نیز از من گرفتند وبین من وتو ودیگران جدایی افکندند لابد نقشهای ترا بنام خود کرده ودرسر بازار به حراج میگذارند .

بقول سیاووش کسرایی ، زندگی زیباست !!!  زندگی آتکشده ای دیر پا برجاست  گر بیفروزیش  رقص شعله اش در هر کران پیداست   ورنه خاموش است وخاموشی گناه ماست .

آری نیمه شب است ، یا صبح است نمیدانم ، مانند هرشب  ونیمه شب بیداری ونیمه خوابی واینکه فردا چه خواهدشد ؟ امروز گذشت ، وچه احمقانه زیستم .

حال دوست عزیز آمده ام بتو بگویم که راهها بسته است ، تنها دزدان از تو نشخوار میکنند ، مدتهاست دیگر دوستانی که نقش ترا وقلم مرا میدیدند ، گم شده اند ، بجای ایمیلها یی که برایم میرسید وترا زیبا میخواندند ومرا که آرایشگر چشمان تو وبودم تحسین میکردند مقداری سم فاخر بمن میرسید که آنهارا پاک کردم ، من ماندم تو وآن صفحه که ظاهرا پنهانی است اما میدانم باد سام آنرا میخواند .

چند روزی بخود وبه مغزم وبه اعصابم استراحت میدهم وبه همان گلدوزی میپردازم وآواز میخوانم.

ثریا ایرانمنش . اسپانیا . 17 دیماه 1393 برابر با هفتم ماه ژانویه 2015 میلادی .

هیچ نظری موجود نیست: