مست مستم ، مشکن قدر خود ای پنجه غم . من به میخانه ام "امروز " تو برو جای دگر ! هدیه
هوا آفتابی گرم ودلپذیر ، روی تقویم جلوی رویم که سی ویکم ماه می را نشان میدهد حضرت مریم به همراه حضر ت یوسف وعیسی مسیح که هفت ساله است ایستاده اند ، به آنها احترام میگذارم .
هنوز باقیمانده خاطرات انبوه در میان کاغذ های پراکنده این سوو آنسو خاک میخورند ومن دراین غصه ام که آنچه ر ا در " یوتیوپ " خود ذخیره کر ده ام بر باد رفت ! گویی میخواهند تاریخ را از ذهن ما به زدایند ، تاریخ ا از زمان صفویه شر وع شده وبه این جنابان ختم میشود ؟! .
لیوانی آبجوی خنک به همراه یک سیگار کهنه غم را ازدلم کمی !!! زدود ؟ میل داشتم آهنگی گوش کنم ، اما ، نه ، خبری نیست ، همه برباد رفته اند حتی ربنای جناب شجریان که الان نمیدانم درکدام گوشه دنیا درانتظاراست ؟!
چه روزهای خوبی داشتیم ، چه آهنگهای خوبی را ضبط کردیم الان آنها دردست چه کسانی ویران شده اند ، گلهایی رنگارگ ، گلچین هفته ، اما تار" فلانی | همه جا مانند همان ضریات طبل بر مغز همه کوبیده میشود ، تارهم از زمان صفوفیه !!! به ایران رسیده است ؟ لابد از ترکها ؟ نه؟
اشعار شعرای قدیم وجدید الان تنها شاعر ما اخوان ثالث است !!! سهراب سپهری هم گم شد فروغ هم از تار یخ شعرای ایران پاک شد ، ربنای ذبیحی کلماتش عوض شد وکمی رنگ وبوی سیاسی گرفت .
ومن هنوز قیافه آن مردی ر ا که ساطور وقمه به دست وسط خیابان درروز روشن سر یک جوان بیگناه را میبرید از یاد نبرده ام گویی بوی خون او بمشام منهم میرسد .
بما چه که دولتها با هم سر ستیز دارند گناه ما چیست ؟
این پیامبران همه ساخته وپر داخته دست همان جنابان میباشند چرا مسیح قربانی شد برای بشر یت من مبلغ نیستم اما سئوال میکنم چرا ؟ وبشریت چه ار مغانی برا ی همنوع خود آورد غیراز خون وخون ریزی وجنگ وایجاد زراد خانه ها که مانند همان مسلسل کار میکنند
برگردیم به زند گی بی آینده ورو به زوال خو وفریب که ماهم خوشبختیم .
ثریا ایرانمنش / اسپانیا/ 31 5/ 13
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر