یکشنبه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۹۲

بچه ها

فرزندام ، خودرا نجات دهید  ، خدا را شکر که تا این لحظه نجات یافته اید اگر من بطور کامل نتوانستم درپی نجات شما برخیزم وتامین آتیه حسابی برایتان ایجاد کنم ، چندان مقصر نبودم پدر منهم برایم چیزی باقی نگذاشت  ، اگر چه هم اکنون مرده ای بیشتر نیستم اما همیشه چشمانم وقلبم نگران شماست  که خودرا ازگر داب وحشتناک این جهان نجات دهید بگذارید آن تند باد غرور همیشگی بر شما بوزد ودست خودرا زمانی بسوی کسی دراز کنید که مایلیده باو کمک نمایید ،  تکیه بر بازوان وقدرت ساقهای آهنین خود بکنید است بهترین  راه نجات همین است .

در این گرد باد ها ، دراین سوداهای افسونگری ، دراین آشغال دانی دنیا نگذارید پوست لطیف شما خراش بردارد ، میدانم که آرزوهایتان گاهی شعله میکشند ومانند یک مشعل فروزان سر به طغیان بر میدارند اما شما قدرت دارید که آنهارا دربطن خود نابود سازید .

آرزوها به غیرا مبل واثاثیه  مد وآرایش دراین دنیا چیز دیگری نیستند آرزوهای من بر  کناری فقر وزنده ماندن انسانهای واقعی نابودی زندانها وحصارها وآزادی روح است .

من دراین جا دراین خانه کوچک آن حقیقتی را که درجستجویش بودم ، یافتم همه د رانتظار این بودند و...( هستند)  که من ناله سر دهم وشکوه کنم من با بی تفاووتی از کنار همه کس وهمه چیز میگذرم قصد نمایش پیش این مردم واخورده ندارم ، خودم را جمع کردم درمیان کوله باری لز خاطره هایم ودفترچه های پر وپیمانم .

زمانی فرا میرسد که ملال واندوه آنچنان قلبم را فشار میدهد که تا سر حد مرگ میروم اما همه را به دست آب میدهم با شستشوی روزانه همه چیز را فراموش میکنم ، زنده میشوم واز نو روز ورزوگاررا آغاز کرده بسوی خورشید خم میشوم و.سلامی دوباره مانند هرروز میدهم .

خورشید نماد خدای یگانه من است من اورا ستایش میکنم با خدایان دیگری که اطرافم را گرفته اند کاری ندارم آنها ستایشگران خودرا دارند که با مشتی سکه طلا بسویشان میروند. وبوسه بر میخ های آهنی ویا میله های آهنی میزنند بوسه های من بسوی آسمان میروند ودر میان ابرها گم میشوند اندیشه هایم گاهی راه راه میشوند اما نمیگذارم تا گم شوند یا بهم گره بخورند .

همان بهتر که بسوی سگهایی که واق واق میکنند سنگی پرتاب نکنم  شاید یک تکه استخوان برایشان بهتر باشد به مذاقشان سازگارتراست ودندانهایشانرا تیز میکند کینه هارا به آب میدهم ونمیگذارم مانند لباس کهنه های درون گنجه رویهم انباشته شوند همه را میبخشم وبا اهنگ قدمهای شما همراهم .

با بوسه های فراوان / مامان ثریا

ثریا ایرانمنش ( حریری) اسپانیا/

هیچ نظری موجود نیست: