نی زن ، نی بادل خرم زن ، نی زن ، روانت شاد .
جز سکوت چه میتوان کرد ؟ نی زن ما هم رفت واین قافله عمر عجب میگذرد،
مدتی از همان پنجره هر روزی چشم خودرا به تاریکی ها دوختم خبر بدی بود شب گذشته نیز با ناراحتی خوابیده بودم ، وصبح اولین خبر را " خواندم" کسایی نای زن معروف هم پس از ماهها از کما بیرون آمده وبسوی آسمانها پرواز کرد.
نه خبر خوبی نبود ، آن چهره مهربان ، آن لهجه شیرین اصفهانی که انسان را بیاد گز های شیرین میانداخت ، او که حتی با انگشتان خود بدون وجود نای ، نی میزد ، آخ .....او هم رفت .
همین بود وتمام شد این مرد ی که سالها سال با هنر یگانه خود دنیایی را به وجد آورده بود دراین حال وزمانه در زادگاهش سر به زمین گذاشت .
این خبر وجسم خسته ام هر دو مقابل پنجره ایستادیم وگریستیم ، گریه کار هرروزی ما شده هر روز خبری میرسد وباید اشک ریخت بی آنکه کار دیگری از دست ما بر آید. خوشا بحال بیخبران وبی غمان وباری بهر جهت زندگی را گذراند ، آنها نمیدانند گریه یعنی چه ؟!
بهر روی این ضایعه بزرگ هنری را به جامه کوچک شده ودرحال نابودی هنر مردم ایران تسلیت میگویم وبا خانواده ودوستان او همدردم.
روانش شاد/ ثریا. اسپانیا/ جمعه 15 ژوئیه 2012
26 خرداداماه 1391
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر