سالهای متمادی است که چشم من به یک پرده زیبای ژاپونی نیفتاده است هرچه هست از چین وماچین وسایر کشورهای که با زباله ها درست میشوند .
در نقاشی های ژاپونی که درروزگار قدیم روی ( پاراوانها) وپرده ها بچشم میخورد یکنوع راحتی خیال وآرامش ایجاد میکرد که دیدن انسان از تماشای آنها سیر نمیشد یک صفحه ساده خوش رنگ با طراوات شاخه های سر افکنده لبریزاز شکوفه سیب پرنده های سپید با بالهای گسترده گاهی بانویی زیبا درلباس مخصوی ( کیمونو) با کلاه گیس سیاه که ازمیان آنها گلهای موگه آویزان بود.
گیشاهای زیبا روی زمینه سرخ ولاله های قرمز بر یک فرش گسترده فیروزه ای ویا درزیر بادبانهای سفیدبرافراشته یک کشتی روی دریای آبی ، دریایی آرام دیده میشد.
آه...که آن پرده های زیبا وآن نقاشی ها چه روح نواز بودند وچگونه بانسان آرامش میدادند.
نقاشی های چینی روی کوزه ها ، نقاشی های هندی روی پارچه ها درانسان یکنوع خستگی ایجاد میکند وآن جلال وشکوه نقاشیهای ژاپونی را ندارد .
نقاشیهای مدرن امروزی هم شبیه همه چیز هستند غیراز آب رنگ وهنر نقاشی گاهی با میله های آهنی زمانی باچوب کبریت های سوخته و.......پرتره خانمها وآقایان امروزی سوار بر اسب یا پیاده درلباسهای قدیمی ؟!!!
متاسفانه همه چیز زیر چرخهای ماشین اقتصاد در بازار نابود شد وتنها خاطره ها بیاد مانده اند.
دنیا وهر چه دیدی هیچ است .. ان نیز که گفتی وشنیدی هیچ است
سر تا سرآفاق دویدی هیچ است.. وآن نیز که درخانه خزیدی هیچ است. » خیام نیشابوری «
ثریا. اسپانیا. آخر ین یکشنبه سال 90
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر