پنجشنبه، دی ۰۹، ۱۳۸۹

کدام ملائک ؟

نشستم تنها درکنار تو

نشستم تنها درکنار پنجره تاریک

نشستم تنها برای بهتر گریستن

برای گریستن ویا غمگین بودن ،

از تو دورم

نشستم کنارت برای تسکین یافتن

ودرکنارت ، تنها گریستم ، بی تو

در چهار دیواری این اطاق کوچک

بی دوست ، بی یار ، بی همدل وهمزبان

تنها هستم

همه جا ، درهمه حال ودرهر  گوشه دنیا

تنها هستم

دستهای کوچک ومهربانت را بوسیدم

به هنگام صبح ،

ونتوانستم بگویم ، تنها هستم بی تو

ونتوانستم بگویم ، بشدت خوار شدم

چرا که ، تنها هستم

-----------

آن دوچشم سیاه ، پر آشوب

لبریز شده از اشکهای فروخورده

دل مرا شکست

در آیننه زندگیت ، حبابی دیدم

تاریک

خالی شدم درتاریکی ولغزیدم

در تنهایی

در سوگ عشثق گریستی

با دستهای خالی ، تهی

ومن بیاد آن مرده ریگی بود

بنام میراث شوم

میراثی شو م تراز مرگ

تو لرزیدی ومن درمیان

دستهای تو ، تنها شدم

تنها شدم وتنها لرزید م

----------------------

پنجشنبه /29/12/2010

ثریا/ اسپانیا

هیچ نظری موجود نیست: