گر از این منزل ویران بسوی خانه روم / دگر آنجا که روم عاقل فرزانه روم
زین سفر گر بسلامت به وطن باز رسم / نذر کردم که هم از ره به میخانه روم
تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک / به در صو معه با بربط وپیمانه روم
هفته هاست که هر روز یکی دوساعت به صدای شکسته وغم ألود یک دختر جوان افغانی گوش میدهم. با اشعاری زیبا ویک ملودی غم انگیز .
ترجیح بند ان این است که « آرام باش عزیزم ، آرام باش کابل » »»
در این فکرم اگر بر فرض محال این رژیم لعنتی ما وکابل را رها کرد با آن قاتلین دست پرورده ودست اموز اطراف جهان چه خواهیم کرد
حال در پهنه دشت ایران میتوان با پشمک وساندیز عده ای گرسنه را به صف کشید تا برایمان بخوانند اما انهاییکه در خارج نشسته اند. از صد ها هزار دلار قیمتشان پاینتر نیست. کارهای مهمی انجام داداند کنسرت ها گذاشته اند وأنهایی را
که لازم نداشتند با قهوه قجر به آن دنیا فرستادند رسانه دارند. کارخانه دارند. موسسه تهیه ویزا دارند. با آنها چه باید کرد ؟!
ما باید با دنیا جلو برویم و هر فرهنگ تازه ای که جلوی پایمان میگذارند به آن تن دهیم ارواح بزرگی را پشت سر داریم که نگران ما هستند واین فرهنگ ماست که راه راستی درستی را جلوی پایمان میگذارد .
دول بزرگ قدرتمند. همیشه این تز را تکرار میکردند که برای آرامش جهان وبخصوص منطقه خاور میانه. عرب را سیر نگاه دار وایرانی را گرسنه واین جماعت این حیوانات. تازه از غار بیرون جهیده که هیبت وصورت هرکدام به شیطان بیشتر تزدیکتر آست تا بک روحانی مطهر. دانستند که باید ایرانی همیشه گرسنه باشد تا قد علم نکند وباید غرورش را شکست وجریحه دار کرد باید روحش را زخمی نمود
افغانستان نیز قسمتی از سر زمین ماست همان احساس همان زبان همان فرهنگ ،در آنجا نیز شخصیت زن را به خاک کشیدند اورا حقیر کردند در حدیک چهار پا در سر زمین خود ما مردانی معتاد دزد. تنفر اور با دهانی کثیف با الفاظی زشت وتهوع آور که تنها در محله های جنوب تهران. میشد چند تنی از انهارا دید با کارد سلاخی. در شهر خود نمایی میکنند. انهاییکه غرور دارند در خانه هایشان پنهانند اما در خانه هایشان نیز در آمان نیستند. به دختران وزنان آنها تجاوز میشود. اثاثیه خانه را به یغما میبرند گویی همان قوم وحشی بیابان کرد از نو از. غار حرا بیرون آمده و بر آن. سر زمین یورش آورده است ،
صدای غم آلود و بغض گرفته آن خواننده در ته کلو یش خاموش میشود وکابل را به آرامش دعوت میکند با اندوه وچه بسا کریه وما ؟
شاهد خود فروشی وخودنمایی هنرمندان. دیروز وامروزمان هستیم که بالا رفتن سن هنوز هم آن چربی هارا زیر لباسهای پر زرد وبرق. میچرخانند. صدایشان بیرون نمی اید از مردم کمک میگیرند تا بخوانند وحاضر به ترک سن نمایش نیستند. با هر بادی هم همراه میشوند. خودفروشی را از پشت شیشه های ویترین به وسط میدان آورده اند ،
حال آن سر زمین ویران شده ما. با جنگلهای سوخته وجویبارهای خشک شده و دریا چه. فروخته شده وان خلیج همیشه فارس به اجاره چینی های گرسنه در آمده که انرا با جرثقیل. جاروی کرده همه آب زیان را به یغما میبرند ملت درون سطل زباله ها برای بک تکه نان. شب را تا صبح به پاسبانیز مشغولنذ که دیگری سطل را خالی نکند ،
واین روزها در میان مشتی از (ایسمها) مارا گیر داده هرکسی برایمان یک نسخه میپیچد ودزدان کلان شهر. مشغول چپاولگری ودزدی بانکها وصندوق های امانتی هستند ،
به کجا میروی ای ره گم کرده ، با هرطنابی میل داری به درون چاه بروی تا بلکه کسی را نجات دهی ونمیدانی که آن طنابها به کجا وصل واز چه نوع آلیاژی ساخته شده اند ، بهتر آست دیگر نه برای خودت ونه دیگران نسخه نپیچی .
ایرانی همبن است نه بیشتر ونه کمتر
دیگر رضا شاهی بر نخواهد خاست ودیگر شاهنشاهی ترا ستاره جهان نخواهد نمود. سالها طول میکشد تا جای پای کثافت این چپاولگران ودزدان را پاک کنی وگرد شهر به دنبال انسانی بگردی ، هر چه هست دروغ آست در لفافه های رنگین مانند شکلاتهای کهنه وبو کرفته در کاغذ های طلایی ،
دیگر منزلی نیست که تو برگردی میخانه همین جا ، منبر همبن جا و خاک تو نیز همین جاست بیهوده گرد شهر نگرد .
برای یافتن یک انسان .
پایان
/ ثریا ایرانمنش 08/05/2022.