شنبه، اردیبهشت ۱۱، ۱۴۰۰

اول ماه می !


 ثریا ایرانمنش " " لب پرچین " اسپانیا !

-------------------------------------

ای کاخ  . از چه چیزی چنین بخود مینازی ؟ 

از درخشندگی اربابان   بخود مغروری ؟ 

او خودرا با الماسها پوشانیده است 

تا برهنگی قلبش را پنهان ن نماید 

منگوله ها و روبائنها را از او باز کن 

که نوکرانش به او آو یخته اند 

آنوقت چنان حقارتی  عیان خواهد شد که دیگر  شکل یک مخلوق  خدارا هم نخواهد داشت .

" شاندرو پتوفی " شاعر مجار .

امروز روز اول ماه می است روز ازادی  کارگران از درون دخمه ها روزی در خیابانها به راه میافتادند که برخیزید ای مردم بپا خیزید وبر  فلان  و بهمان هجوم برید ....

امروز قصاب دیروزی وسبزی فروش میدان بازار  کاندید ریاست جمهوری است ..باید گریست یا خندید؟

امروز دیگر  همه چیز معنا ی خودرا ازدست داده است  گروهی بما حکم رانی میکنند و دست ما کوتاه است با حقارهایشان و دروغهایشان  و کشتارهایشان  از مرگ ما سود میبرند از مردن انسانها سود میبرند  با انداختن ان وحشت بزرگ دردلها  (شرکت آمازون ) هشتصد میلیارد دلار!!! بلی درست شنیدید هشتصد میلیادر دلار   در عرض همین مدت سود برده است و سایر فروشگاهها ورشکسته  کارگران بیکار و عده ای دکانهاراتخته کرده اند  حال همه بسوی فروش آن لاین روی اورده اند بنا براین دیگر لزومی ندارد این روزرا  روز " کارگر" بنامیم که از کوههای یخ سر چشمه  گرفت .

حال  این لاشخورها هستند که بر فراز سر ما پرواز میکنند و در انتظار آخرین نفس ما میباشند  تا آنرا به نمایش بگذارند  امروز  عکسی هوایی  را در اخبار نشان میداد که بلی !!!! دوهزاو هشتصد نفردر فلان سر زمین  از این دروغ بزرگ جان باخته اند  روی زمین درست تابلوهای ابی نقاشی شده  و  نقشه هوایی را بما نشان میداد  آنهم از فاصله ای بسیار دور  در هندوستان مردم  درود خانه گنگ  دست به مراسم مذهبی زده اند  اند کاری را که هر سال انجام میدهند !! ان رود خانه مرکز صد ها هزار بیماری است عده ای بیمار شدند و دربیمارستانها ! بجای معالجه فوت شدند حال آتش افروزی در تمام  شهر ! که بلی سیصد هزار نفر دریک روز مردند !!!!  عده ای  را هم با واکسن ها میکشند یا فلج میسازند  هنوز ما درزندانهایمان  نشسته ایم  و هنوز با پوزه بند سگها باید در کوچه و بازار راه برویم و داروی نامریی انرابسوی ریه ها ویا چشمان خود بفرستیم  ویا با یک تکه پارچه ....نه قبول نیست  آنچه را که ما حلال اعلام  کرده ایم مصرف کنید !!!!! معلوم نیست چه  دارویی درون ان دستمالهای کثیف تزریق کرده اند که ریه ها را دچار بیماری میسازد و دربیمارستانها فرشتگان مرگ در انتظارند ! 

در آشیانه کوچک من  تنها اشکهای من  روانند وسئوال این است که  چه موقع این جان به جان افرین پیوند میخورد ؟ . در آشیانه کوچک من تنها اشکهای من است  که همه جارا ضد عفونی میکند  دیکر به وسعت گنجینه های دزدیده شده نمی اندیشم به آن  خونی که ازجان  من میرود  فکر میکنم که این بازی تا کی ادامه خواهد داشت ؟ .

بهر روی   " لیبر دی "را به همه کارگران و کارمندان وزیر دستان تهنیت میگویم  ارباب بزرگ در خواب است .ث

پایان / ثریا ایرانمنش  اول ما  می 2021 میلادی ! 


جمعه، اردیبهشت ۱۰، ۱۴۰۰

بازی سکس


 ثریا ایران منش " لب پرچین ؟ اسپانیا 

" تقدیم " به پسر بزرگم / میم /

گویند چو زاد مادر مرا / پستان به دهان گرفتن آموخت  / دستم بگرفت وپا به پا برد / تا شیوه راه  رفتن  آموخت ............

حال این شاعر بزرگوا ر سر از خاک بردارد و ببیند که  که دیگر مادر ترا نخواهد زایید بلکه در آزمایشگاه رشد میکنی  پستانی هم در دهانت نخواهند گذاشت با شیوه دیگری بتو مکیدن( شیر) ! را فرا میدهند  مادر و پدری هم دیگر وجود نخواهند داشت تا ترا پرورش دهند  یا دو مادر داری یا دو پدر یا چند تنی از آنها که دسته جمعی ترا حمایت میکنند و. سالها پیش این فیلمهارا بما نشان دادند وما خندیدیم  چقدر هم خندیدیم .

روز گذشته  کشیشی که در خیابان به بچه ها راه و روش  ازدواج درست یک مرد با یک  زن را یاد میداد  توسط پلیس  بازداشت شد ! آنهم درقلب بزرگترین  کشور امپراطوری دنیا  " لندن"  . مرکز ادب وفرهنگ  سر زمینی که  اولین  درس  همجنس بازی را و تی شرت را به دنیا عرضه کرد  سر زمینی که ریاست کلیسا ومذهب آن   به دست یک مادر ویک زن است  ویک مادر بزرگ است..

دیگر  باید فاتحه خانه و خانواده را خواند بیخود نیست که هر روز یکی از اجناس خانه من یا میشکند یا ویران میشود ویا غیر قابل مصرف میگرد و جانشینی هم برایشان نخواهد بود  چرا که دیگر خانه ای وجود نخواهد داشت  زندگی حیوانی دسته جمعی  با کمک مردان وزنان واخورده اجتماع وگروه شیطان پرستان " گلو بالیست " ! 

زمانی که  علی بابا وچهل دزد  پاستور وارد ایران سر زمین ما شدند  اربابان  آنجارا  برای ازمایش انتخاب کرده بودند واین حیوانات را آنجا رها کردند تا  راه وروش  بچه بازی درست وهمجنس باز ی را در قانون  بی چون وچرای کتاب آسمانی  بمردم یاد دهند خانواده هارا به عناوین مختلف ویران ساختند کشتند / زندانی کردند /  پسران ودختران جوان معتاد بی هیچ پروایی درهم امیختند  تعداد فاحشه خانه های رسمی زیر نظر اقایان روحانیون هر روز بیشتر میشد  و آنها بی سر وصدا  نیز توانستند آنچه  راکه درون وزیر خاک ودرپشت کوههای بلند  بود  ببرند اعم از مس / فولاد / آهن  / طلا .ابهای زیرزمینی حتی خاک را  نیز توبره کرده وبردند؟ جزیره های متروک   اطراف خلیح  شهرهای بزرگی شدند  برای توریستها وبزرگان  و" خلیح همیشه فارس "به یغما رفت  دریاچه زیای کاسپین نیز بر باد شد وبه آنسو خزید  وهنوز این زد خورد ادامه داد  و حال علی بابا میرود اما چهل دزد باقی میمانند تا با روشی دیگر بقیه را غارت کنند و سر زمینی سوخته .ویرانه را  باقی بگذارند ویک دهن کجی بزرگی به پدران  ما که با چه مشقت وخون   دلی آن سر زمین را ساختند  بنمایند بخصوص به دو پادشاه آخرین وآخرین سسله پادشاهی در پارس سر زمین شاهان  حال ما دلخوش کرده ایم ک دران سر زمین شاهان نمیمیرند چرا  خاکشانرا  نیز خواهند برد /وسر انجام  دیگر من نخواهم توانست چیزی غیرا ازتعریف وتمجید از سکس بنویسم  درحال حاضر این چهارمین کامییوتری است که با آن کار میکنم  باضافه "ای پد "هر چه را که خودش میل دارد مینویسد ویا جلوی مرا میگیرد . من از راست مینویسم او به چپ میرود از چپ بنویسم به راست میرود حروف را نه یک بار بلکه چند بار تکرار میکند و کیبورد  فارسی دیگر در بازارهای جهان نیست  تا من روی آن  نصب کنم  بیشتر این کیبورد ها با زبانهای افغانی یا هندی یا عربی است  که باید  درمیان آنها غوطه بخورم  تا بتوانم چند خط بنویسم وسر انجام  صفحات همه پاک شده اند! همه آنهاییکه به مذاق اقایان وبانوان خوش نیامده است . 

آه پسرم ! پسر عزیزم چه سوداهایی در دل داشتیم هم تو وهم من و چه  آرزوهایی تنها من وتو میدانیم که مزه ازاد زیستن وپاک زیستن چگونه است حال تو از من دوری ومن در کنج این ویرانه سرا باید با چند زبان با چند خارجی حرف بزنم  با نوه هایم  و برای تفسیر کلماتم باید یک دیکشنری باز کنم چه آرزوهایی داشتیم که همه برخاک شدند دنیای من وتو نیز سالهاست که ویران شده وما روی خرابه های آن به زندگی گیاهی خود ادامه می دهیم بعد ازمن تو چه خواهی کرد ؟ من هم اکنون بی تو گریانم . پایان 

ثریا ایرانمنش  /30 آپریل 2021 میلادی . برکه های خشک شده / مالاگا / اسپانیا .

پنجشنبه، اردیبهشت ۰۹، ۱۴۰۰

هنوز هم.......

 ثریا ایرانمنش  " لب پرچین "  اسپانیا 

----------------------------------

با صدای من   پرندگان  از شاخه ها میپرند وبی غیرتان ا رخواب !

طوفان در راهست . پیشگویی من درست بود

دوران غمگین وروزگار سیاهی هاست  و روزگار ننگین صفتان !

همه مارا رها کرده اند وما نیز همه را 

زنچیر بردگی را  پاره کردیم و ویوغ را شکستیم 

حال در زیر بار  بیماران روانی  مرگ را تجربه میکنیم 

هرروز گرد بیماری بر چهره ها بیشتر میشود وافسرده گی ها  نیز بیشتر 

سرنوشت میل دارد ترا درخاک پایمال کند 

این کار تقدیر نیست کار  حیواناتی است که امروز بر صندلی قدرت نشسته اند

پست ترین وکثیف ترین فرزندان سر زمین من به او پشت کردند  اورا بیمار ساختند 

امروز او درحال مرگ است 

من نیز درحال مرگ ونابودی روح واندیشه 

میل دارم فریاد بکشم  میل دارم فریاد بکشم  ای سر زمین محبوب من !

قبل از انکه زنجیز اسارت را محکمتر کنند  خودت گردنت را بزن 

ایکاش منهم میتوانستم وقدرت آن را داشتم  تا گردن خودرا بزنم 

ستمکاران وشیطان پرستان  نعش بیماران را میشمارند وسپس می خود را  مینوشند 

پیروزی انها در پر کردن گورستانهاست 

ایکاش میشد شراب مرگ را نوشید  قبل ازانکه ترا بکشند 

فرزندان نازنین من ! متجاوزین پیروزند وما راهی گورستانها 

هنوز رنگ بیماری بر چهره ام  نشسته  

سرنوشت  باز مرا درزیر پاهایش لگد مال میکند 

این بار چه میخواهی ؟

از خودم میپرسم دشمن کجاست ؟ 

آه.... همه جا  . همه جا حتی در پشت درب خانه من ایستاده 

با سرنگی دردست  .

خسته ام ای زندگی خسته ام  فریادم را بشنو  ومرا دریاب 

اگر سر نوشت ما این است که مارا نابود سازند 

 بگذار  نابود کنند من از مرگ نمیترسم  

تنها ازیک مرگ ننگین به دست این  تاجران مرگ وحشت دارم 

اگر نمیتوانیم زنده بمانیم بهتر است بمیریم  اما نه باننگ 

بلکه با پیروزی  ومرگ خود خواسته .

نننگ ونفرت بر شما کاخ  نشینان وشیطان پرستان 

که نان روزانه شما از مرگ کوخ نشینان است . 

نفرت برشما باد .  ثریا / 29 آپریل 2021 میلادی 


چهارشنبه، اردیبهشت ۰۸، ۱۴۰۰

کلوب خانگی !


 ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !

زان غول  بگریز وبگیر سقرایی /  کان بر کف عشق از الست امد

در حلقه  این شکستگان  گردیدید / کان دولت  وبخت درشکست آمد 

اطاق " پالتاک"  گذشته  امروز  لباسی نو پوشید به نام " کلاب هاووس "  باز هما ن حرفها همان تعارفات همان فحاشی و تحقیر دیگران سر انجام کار به فحاشی وزد وخورد میرسد  وآن دو.لت بیدار یا خوابیده  جلاد چقدر ازاین موضوعات بهره برده  ولذت  میبرد . این اطاق یک رییس دارد ودستور میدهند چند دقیقه حرف بزنید و کسانی که  همه عقده هارا دردرونشان  خفه کرده بودند روی این دایره زنگی میریزند با حرف میخواهند یک دولت  وحشتناک آدمخور را از میان بردارند درست است گاهی سخن میتواند جای شمشیر عمل کند اما نه درحال حاضر ونه با این قوم  پخته شده در دیگ هفت رنگ اینها از شاه درس گرفتند ودانستند پس از ویرانی جایی برای گریز ندارند اول پولهایشانرا درکشور های مختلف صرف خریدن جزیره ها وکشتی های خصوصی کردند جایشان امن است دریا ازاد اقیانوسها ازاد . سپس بجای انکه مخارج تحصیلی یک وامانده  ای نظیر آن  چواد ضخیم را  بدهند تا بجای درس خواندن  درس ادمکشی  را فرا بگیرد و ودشمن  باشد  اورا به خارج میفرستد از او بت میسازند تا خبرها را ومردمارا  گلچین کرده به دست اقایان برسانند وآنها هم به موقع خدمت همه میرسند دیرو زود دارد اما سوخت وسوز ندارد  بعلاوه زمان شاه اینهمه تکنو لوژی پیشرفته نبود که آنها یک تشکیلات بزرگ  سایبری را با کمک چین وروسیه  درست کنند وحتی باد شکم هارا نیز بشنوند چه برسد به گفته ها ونوشته ها . چهل ودوسال نشستید وحرف زدید اشعار سعدی را خواندید وگفته های حافظ را تفسیر  کردید علی را به جنگ خیبر بردید زنهایشانرا شمارش کردید  چه غلطی کردید؟اینها نه روشن گری بود ونه راهنمایی حدا اقل الان تنها یک نفر اهل شیراز  برای خود تک وتنها راه باز کرده و دنیایی را به دورخودش جمع کرده حال ایا پشتوانه او کیست وچیست بما مربوط نمیشود اما کارش را درست انجام میدهد  وبا آدمهای درستی برخورد میکند ویا مصاحبه . حال چند شب است که این اطاقک  عده ای را دورهم جمع کرده تنها معلومات نم کشیده خودرا به رخ هم میکشند  ویکدیکرا بوسه باران میکنند ودرعین حال از لولو هم میترسند . 

مجاهدین تکلیفشان روشن است مبارزه مسلحانه کشتار دسته جمعی  اما به نفع خودشان نه به نفع ملتی رنج کشیده وستم دیده وامروز  گرسنه وبیکار که حاضر است تن به هرکاری برای یک لقمه نان بدهد  .

خارجیان مارا بهترا زخودمان میشناسند همیشه این   تز وتکیه  کلام را دارند که عرب را سیر نگاه دار وایرانی را گرسنه  وخوب میدانند که ما نه تنها اتحاد واتفاقی نداریم بلکه برای یک حلقه بی ارزش نقره مادرخودا نیز بر سر بازار برده فروشان  بفروش میرسانیم /

نویسندگان وشعران ماهم  پیر شده روی صندلیها گنده خود لم داده هنوز  یکی درفکر اشعار پر نغز  ومبار احمد لات شاملو میباشد دیگری  زینب را تشریح میکند سومی خدار از بالا به پایین کشیده محاکمه مینماید  همه از دم تریاکی وبیحال وبیمار . 

ما ازاد بودیم در ازادی زیستیم  امروز نمیتوانیم اسیر باقی بمانیم  ودر سر زمین اسرا بخوابیم  تنها به ایران سوگند میخوریم !!! به ایرانم قسم  !!!  و درپستی و فرومایگی  هنوز در فکر دیس لوبیا پلو نشسته ایم  اگر کسی از شرف وطنش  میگذرد  وعشق وطن را نیز به گرو میگذارد  اگر کسی جرئت مردن را ندارد  وبه زندگی حقیر خود پای بند است  حتی شرف واعتبار وطنش را نیز به معرض فروش میگذارد   شما چه شمشیر خودرا از ر و بسته ویا درزیر پیراهن خود پنهان ساخته اید  باید بدانید که اولین کار شما شستن نام ننگ ایران از مسیر جهانی است که بنام سر زمین تروریستها معروف است  واین نام مقدس را الوده ساخته اند   درحالیکه کسی بفکر گورهای دسته جمعی نیست  حتی درودی هم به روح آن رفتگان نمیفرستد وداغ دل مادر ی را مرهم نمیگذارد  تنها بفکر خود نمایی میباشند . 

به الهه مقدس ایران سوگند  که قلم من همیشه روان است تا روزیکه زنده ام  نام پرافتخار ایران بر همه جا خواهد درخشید  بر تمام لوحه های ابدیت . 

حال شما در " کلاب هاووس " بنشید و یکدیگر را لت وپار کنید  این نوشته های من بجایی میرود که مردان  وزنان مبارز جانشان را درکف  دست گذاشته اند نه برای یک بشقاب پلو یا یک کاسه اش رشته .

هله خوش  دار که در شهر دوسه طرارند / که به تدبیر و کله از سر مه بردارند 

دوسه  رندند  که هشیار دل و سر مستند /  که زمین را به یکی عربده در چر خ آرند  

صورتی اند ولی دشمن صورتهایند  / درجهانند  ولی از دو جهان بیزارند . پایان 

ثریا ایرانمنش  / 28/ 04/ 2021 میلادی . اسپانیا 

اشعار از" شمس تبریزی "

سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۷، ۱۴۰۰

دنیای بهتر !


 ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !

ما نعره  شب زنیم . خاموش / تا در نرود  درون هر گوش /

چون  گشت   شکار شیر جانی  / بیزار شد از شکار خرگوش/

 گمان نکنم دیگر بتوان در این دنیا زیست و نامش را زندگانی گذاشت  اسیر مشتی شیطان پرستیم که یک یک خودرا روز گذشته معرفی کردند برای  ساختن دنیای بهتر  مشتی خنثی  مشتی همو سکسوئل مشتی فاحشه مشتی  زنان پیر از کار افتا ده ویاءسه ورهبرشان آن کاکا سیاه که روزی بجای روزولت نشسته بود . هریک را گویی بر سر چوبی کرده ورنگ امیزی نموده و کس دیگری بجای آنها سخن میگفت  ! بیل پیر واز کار افتاده  باهمسر  قاتلش ودیگران که همه ....احساس کردم ناگهان  دیوار شهر نو شکست وفاحشه های قدیمی خودرا  بیرون انداختند وهریک  چوبی دردست وخیال انتقام دارند ومن ناگهان به درون  چاهی سقوط کردم  .....

 کسی نیست از انها بپرسد شما همه با پوشکهای پلاستیکی  خودرا بسته اید تا خرابی ببار نیاورید چگونه میخواهید دنیای بهتری برای آیندگان بسازید با کشتن مردم قاره هند ؟ از بین بردن  میراث های بیاد ماندنی وکشورهای قدیمی نظیر پارس  البته اصل شیطان را  هر روز میبنیم که بر مسند قد رت نشسته دستور تیر باران جوانانرا میدهد  بکشید ! به رگبار ببندید  خودش که عمرش رو به اتمام است بگذار بقیه را نیز  نابود سازند . اشغالها  ی بو گرففته گلو بالیسست ! چگونه میخواهید دنیا بهتری را برای ما وفرزندان بیگناه ما بسازید ؟ گروهی  همو سکسوئل وبیمار جنسی   و ویرانی خانواده ها وبردن وخوردن کشتن وچاپیدن هرکه زورش بیشتر  مالش بیشتر  حضرت امام زمان قرن  جناب : بیل گیت : هم با دسته اش همراه آن حرامزاده کانادایی وان حرامزاده بیمار روانی  انگلیسی وان  بچه  کوچک که زیر دامن  مادر رقاصه اش پنهان است  زیر عنوان همسر  پاریسی در قصر الیزه همه باهم دست دردست هم دارند .

همه بو گرفته  همه کثیف وروانی ما مردم چگونه باید با دست خالی با این جانوران شیطان پرست  مبارزه کنیم ؟ انها هرصبح یک استکان خون نوزاد تازه ریخته شده را سر میکشند  تا زندگانی جاودان داشته باشند  اعضای پیکر یک یک انها  عوض شده  مانند یک تکه چوب خشک   روی مشتی  استخوان وصورتی بی رنگ  .چشمانی که لبریزاز شرارت وخون ریزی است .

هوا پیمای   اکراینی با  صدها مسافر بیگناه  سر نگون شد  هنوز آن جانور حرامزاده  مردمرا بازی میدهد درنقش یک مرد اول  عده ای به خیال خود باو اعتماد کرده اند ونمیدانندکه او نیز از گروه همین شیطان پرستان است  کم کردن مردم دنیا حال به هر وسیله که هست با بیماری نشد با واکسن های گوناگون  واگر نشد  سرنگونی هوا پیما ها .......ویا

زندانی و در زندانها  با زهر کشته شدن به هر  روی اگر ازما نیستی  پس بر مایی وباید نفله شوی

تمام شب درد  داشتم  وتمام شب گریستم برای دنیایی که داریم از دست میدهیم  امشب در اروپا  ما ه کامل است  باید دست به دعا برداشت واز ما ه کمک گرفت تا شر این شیاطین را از سر کره زمین کم کند ! ماه مهربان است . 

تمام شب دراندیشه بودم  وتازه باور کرده بودم  درجهانم هست یاری تازه میل داشتم  خستگی سالهای  رنج را از تن به در کنم بیمار ی آمد  با او به مبارزه برخاستم  اما با شیطان پرستان قدرت مبارزه را ندارم تنها چشم امیدم به ان یکی است که دارد هرروز خودش را نمایان میسازد اگر اورا نکشند وبگذارند زنده بماند . هیلری قاتل / بیل قاتل / آن بیل دیگر قاتل /  ابو حسین  قاتل / بی بی پلاسیده قاتل  . خوب شهر بانو خانواده نیز به آنها پیوسئه اند جایشان امن تراست  وآن ریاست جمهوری مردی مقوایی  گویی روی یک تخته اورا نقاشی  اند  کرده اند  با چند فاحشه  تازه کا رکدام یک درس سیاست خوانده اند .

روزیکه ریگان وآن مردک بادام فروش بر سرکار  آمدند من از همان روز فاتحه دنیارا خواندم وفهمیدم دچار قحطالرجال  شده ایم دیگر کسی نمانده  وباید این جانوارن دنیارا هدایت کنند جنگها راه بیاندازند کشتارهارا در سراسر  دنیا رهنمون باشند تا کارخانه ها همچنان به کارشان ادامه دهند حال  دیگر داستان از اسلحه گذشته به بمب شیمیایی تبدیل شده هریک یکی ازاین کارخانه  هارا اداره میکنند مواد غذایی مسموم آب آشامیدنی مسموم  بیما رستانها مشغول کشتن بیماران  غیر قابل علاج حتی درون آمبولانسها  نیز  انسانهارا میکشند وجسد را به بیمارستان تحویل میدهند اینها همه ثابت شده است  بخصوص درکشورها ی عقب  مانده وفقیر  اگر پرستاری با وجدان یا پزشکی مهربان در میان آنها بود آنهارا نیز از میان برمیدارند  .

قاره  هند دیگر  هیچگاه روی  زندگی را نخواهد دید همه اقتصاد او بر باد رفت  تازه داشت خودش را  میساخت وتازه از زیر بار استعمار آن شیرجهانخوار بیرون امده بود . پاکستان  نوکر دست به سینه وغلام حلقه بگوش  آنهاست  ترکیه نیز همچنین با ساختن سر یالهای ابکی  واشک آور همچمنان مردمرا درخانه   میخکوب کرده است ! ایران مشغول آدمکشی است عربستان پمپ بنزین ارباب است  وروسیه فاتح بلا مانع . دیگر نباید حرفی  زد تنها  باید سکوت کرد تا روز آخرکه جسدت را ازخانه بیرون میبرند وبه دست اتش  میسپارند ..

دراین هوای بهاری دلم میوه میخواست میوه های زمستانی از فریزر درامده بازار را  پر کرده است وتوت فرنگی های رنگ شده وهندوانه ها یک رنگ ویکدست  ساخت دست بشر !  تنها توانستم یک  خربزه که چه عرض کنم   یک کمبوزه  همان نوع کال مشهدی بیابم به قیمت ده یورو !!!!!

صبحانه ما   معلوم است شیر وقهوه اما قهوه همان شیر خشک های  رنگ شده ساخت چین وشیر  به همراه   روغن پالم  وکمی ارد وکمی مخلوط دیگر درون شیشه ها میروند !

بزرگان مزرعه خودشانرا دارند  گاوداری خودشانرا وکره وخامه مخصوص خودشانرا  آنهایی را که ما روزگاری در کودکی میخوردیم وهنوز مزه آن زیر زبانمان هست واین زباله هارا هم بعنوان غذایی در  فروشگاهای  زنجیزه ای درمیان مقدار زیادی   مقوا نایلون  وکاغذ بما عرضه میدارند وما دلمان خوش است که یخچال مان پر است !!!! تخم مرغهای کارخانه ای که زرده اش در ماهی تابه  بعنوان نیمرو  هیچگاه نمی پزد .

  درحال حاضر اکثرمردم  درخانه هایشان به سبزی کاری مشغول شده اند اگر  آنرا نیز ممنوع نکنند . این دنیا بهتری است که میل دارند برای ما بسازند  . 

زیاده عرضی نیست  یعنی هست اما دیگر این دستگاه  مرا بیچاره کرده  پایان / ثریا / 27 آپریل 2021 میلادی !!! 

دوشنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۴۰۰

روزهای پریشانی


 ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !

هر روز  دلم به زیر باری دگر است  /  در دیده من ز هجر خاری دگر است  

من جهد همی کنم  قضا میگوید / بیرون ز کفایت تو کاری دگر ست

روزهای شوم ودرد و پریشانی اطراف مارا گرفته اند   فکر عبثی است که اگر با خود فکر کنیم  با خودشان روزهای بهتری  را خواهند آورد  . 

گذرگاه عشق  برای هر سفر راهی بسیار دشوار است  چرا که از هر سو  به تیری  ویا یک بی اعتقادی وبی اعتمادی روبرو خواهی شد  .

 درانتظار  هیچ  قهرمانی  و اورنده رویایی و یا بوجود اوردن توده ی نخواهم  نشست همه جارا تاریکی فرا گرفته غیر از اتش بلند سوزانی که مردمان را در اطراف جهان میسوزانند جای برای دفن کردن آنها نیست اما .آقایان وبزرگان اطراف میزهای بزرگشان بدن هیچ نقابی نشسته اند وبه سلامتی  یکدیگر  وفردای بهتر  !!! گیلاسهارا بهم میکوبند ومینوشند .

خبری نیست  غیر از درد ودر فضای مجازی همه پنجره هایشان را باز کرده اند واخیرا هم یک نطفه جدید ونوزاد جدیدی بوجود آمده بنام کلاب هاووس با آن توی سر وکله هم میزنند  ( همان پالتاک قدیمی ست ). هنوز مردان ما دور یک میز گرد نشسته و  بجای چاره اندیشی برای سر زمین بر با درفته از فتنه عایشه سخن میگویند  .  مردان دیگری غرق  درخاطرات گذشته  و درنهایت تاسف واندوه با ز به گذشته سفر میکنند گذشته از انها جدا ناشدنی است .

مبارزه با این بیماری های قرن  باید امروز مهمترین وظیفه ما باشد  اما متاسفانه با سکوت به تماشا نشسته ایم  امروز مهمترین وظیفه  وحق وروح هر  انسانی است  که به مبارزه بر ضد نا بینایی دنیا برخیزد اما گویی همه را خوابی گران دربر گرفته است .

برای ما انسان های  مسن  بخصوص آنهاییکه در مسیری اشتباه  راه رفته هنوز هم میروند  جهان ومحتویات آن یک کاسه اندوه است وبس  جهره مخوف وزشت آنرا می بینیم  با آن عادت کرده ایم وبکلی زیبایی هارا از یاد برده ایم . شاید اگر این اروپای کهنه و بو گرفته  نقش رهبری خودرا کنار بگذارد  وکنار بکشد !!!

  شاید دنیای بیمار ما  بصورت عادی برگردد  دوباره به  یک سر چشمه آرام  برسیم  شاید سر زمین ما که روزی الماس شرق بود  دوباره بسوی درخشش برگردد واین جا نوران گنده ودیومانند را هی چاه  ویل شوند  . اما اروپا ؟ .........

 دارد نانش را از بغل بو گرفته ومتعفن همین غولهای بی شاخ ودم میخورد .

ما کم کم به پشت سیم های خار دارد خواهیم رفت  دریک اردوگاه اسیران   وتنها کلماتی از کتابهایی که خوانده ایم درمغزمان جولان میدهند   امروزچگونه در میان یک دنیای بی ترحم  یک خلوت سرا بیابیم وگرد هم جمع شویم  وفضایی از عطر  وبوی خوش یک نوشیدنی را برپا کنیم  ودوباره قلبها به طپش بنشینند   وزندگی ظلماتی وسیاه  به عقب برگردد ؟ .

این زندانی  که برای ما ساختند  درس  بزرگی را بمن یکی حد اقل  داد  دیگر نگرانی های روز مره  مرا  ا افسر ده وغمگین نمیسازد  تجربه های زیادی به دست اوردم  نشانی از یک زندگی حقیقی وتوانستم بفهمم مبارزه یعنی چی  اما هنوز قدرتی درکف من نیست که  برخیزم با چه کسانی / با خود فروشان روز مره که جیره شان هر روز میرسد ؟  تنها ساعاتی  فرا میرسد که میتواتم  به  بی زمانی  بودن جهان  پناه ببرم  برای نجات روح خودم  بعضی از کتابهایم را که سالها  دور از دست  رس من بوده اند دوباره بخوانم  وسپس بنویسم .

شعار دیگر بس است روز رستاخیز فرا رسیده است یا مرگ یا زندگی  حال ما هروز  صفحاترا که باز میکنیم یک توطئه جدیدی ومحرمانه  !! کشف میشود  هریک دیگری را محکوم میکند وگناه خودرا ازیاد میبرد  نه این اقدامات به فهم وشعور سیاسی  کمکی نخواهد کرد تکرار مکررات است  باید راهی به قلب جهان  پیدا کرد  وراهی به قلب زندگی  وراز بزرگ درماندگان  وبیچارگانرا دریافت وانهاار معالجه  کرد نمیشود  عده ای ارباب باشند وبرای ما تعیین تکلیف کنند وعده ای برده وار  از آنها اطاعت نمایند  چون پادوی درگاه انها میباشند اعتبار انسانی  شما کجا  رفته است " جناب بیل گیت یا  سروز یا آن مردک احمقی دیگر  که تنها ثروتی بیکران اندوخته است  حق ندارد خودرا مالک  زندگی  دنیاویا دیگران دانسته مردم را گروهی بسوی مرگ بفرستد چرا که دنیا تمیز و.پاکیزه باشد برای  فرزندان تک سلولی او  .

ماهم  زندانی  افکار این  هیتلرهای نو رسیده هستیم وارام وسر به زیر مانند گوسفند راهی مزرعه میشویم میچریم دوباره به آغل خود بر میگردیم  نامش را گذاشته ایم  زندگی !

اگر جلوی خود را رها کنم تا فردا  دردهای زیادی دارم که بنویسم اما صفحه تمام شد منهم خسته ام . 

نی قصه آن شمع  چگل  بتوان گفت / نه حال   دل سوخته دل  بتوان گفت  

غم دردل تنگ من از آنست  که نیست  / یک دوست که با او  غم دل بتوان گفت 

پایان / ثریا ایرانمنش  / 26/04/2021 میلادی !

" توضیح! اگر اشتباه املایی دراین  سطور دیده میشود  گناه ازمن نیست گناه ا زاین  کیبرد لعنتی است که خودش مینویسد  مرا خسته کرده """""" با پوزش  / ثر یا