یکشنبه، بهمن ۲۶، ۱۳۹۹

روز عشاق


 ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا 

ساقیا فصل گل آمد  می گلفام تو کو ؟ / آب تو آتش تو پیک تو پیغام تو کو ؟..........

روز عشاق  وروز سنت واالنتین   روز ان کشیش مهربانی  که این بنارا نهاد واین  روزرا به همه عاشقان جهان تهنیت میگویم . امروز باید عشق ورزید عاشق شد  وامروز فهمیدم که پرزیدنت ترامپ سر انجام پیروز شد حال نانسی پلاسیده وکامیلای پلاسیده  ایا شب را راحت خوابیده اند ؟ 

بهر روی حقیقت همیشه اشکار میشود این جنگولک بازیها این چفنگها این بازی با روح ووان وجسم مرد  درست نیست که یک عده دیوانه شیطان پرست که باخون زنده اند  حکومت جهانرا دردست بگیرند .

همه ما دچار روان پریشی شده ایم همه ما اشکمان جاری است همه ما درون خانه پوسیده ایم چقدر میتوانیم سوپر برویم وزباله ها ی انبار شده کشورهارا بخریم ودرون خانه آنهارا درون سطل زباله برزیم   پیک مرگ همچنان مشغو.ل کاراست وبا واکسنهایش آدمهارا میکشد گاهی یکی دوتا  خبر میرسد سپس خبرهارا پنهان میکنند .

روز گذشته بجه ها مرزهارا پشت سر گذاشتند ونوهه ایم  خودشانرا بمن رساندند گلی وشکلاتی وشیرینی  وبادبادکهایی  بشکل قلب برایم اوردند این زندانی  بیچاره کلی دچار هیجان شد   گلهارا درباغجه کاشتم  سری به کمد لباسهایم زدم  آه .... آخرین رروزی  که این پالتوی جیرم را پوشیدم  کی بود؟  آخرین باری که این بلوز ودامن را پوشیدم  چه سالی بود ؟ وکجا میرفتم ؟  نه این زندگی نیست مرگ دربردگی است ومردم  هم گو.سفند وار مانند زمان حمله اعراب به ایران درسال پنجاه وهفت  همچنان بع بع کنا ن اخباررا قورت میدهند .

شب گذشته  به گفته های آن پیر خراسانی سگ درگاه جناب شهرام که مشغول گدایی وجمع آوری پول است گوش میدادم دیدم سالهای پیش زنی  هم بنام اختر دراین شهربود عین او حرف میزد حال اختر مرده  واختری دیگررا این اقا برایمان مجسم کرده مانند خاله خانباجی ها مرتب از خودش تعریف ودیگرانرا به گل الوده میسازد حالم را بهم زد پیرمرد برو درخانه ات بنشین واحترام حودترا داشته باش مگر این  دلارها چقدر ارزش دارند که تو آخر عمری خودترا به معرض فروش گذاشته ای ؟ 

خوب این فرهنگ ماست فرهنگ خاله زنکی و وبی حرمتی  فرهنگ ساده اندیشی و پشت دیگران حرف زدن مرد ومردانه  نمیتوانیم رو دررو بیایستیم  وحرفمان را بزنیم طرف یا میرود ویا حرف حساب را میشنود .بهر روی اینروز ورزوهایی نظیر اینروز که نامش روز عشق است برهمه مبارک  همه روز میتوان عاشق بود همیشه میتوان دوست داشت  عشق سن وسال نمی شناسد پیرو جوانرا نمی شناسد مگر قلبها تیره باشند .  

گفته بودی به سرت ایم اگر  جان بدهی  / خط تو . پیک تو . پیغام تو کو ؟ پایدار بمانید 

پایان / ثریا ایرانمنش/  14/02/2021 میلادی . 

توضیح " بعضی از روزها من نوشته  هایمرا روی ای پد  مینویسم نمیدانم  چاپ میشوند یا پاک میشوند ؟ ییادم  نیست  گه چه نوشتم ودرباره کی .چی میدانم باید بنویسم  این بیماری من است ومعتاد به انم اگر قلم وکاغذی جلوی دستم باشد  آنهارا سیاه میکنم !!! تازبانم را فرهنگم را واداب وسر زمینم !!!را نگاهدارم .ث

شنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۹۹

لباس عروسی

برنامه  دوم  همان  روز شنبه 

برنامه های تلویزیونی  جالبند مرتب لباس  عروسی. میفروشند عقده بزرگی روی دل من گذاشته شده دوبار عروسی کردم بدون لباس. عروسی !!بزای !دخترم گرانترین ساتن  دوستش را خریدم وبه خانمی دادم گویا خودرا دوست معرفی می‌کرد تعمدا  لباس را مانند دختران دهاتی  دوخت با پس دوزی های بد شکل بد  نما سیصد پوند هم دستمزد گرفت اولیا خانم نامی !!!!    اهل کویت. حال تصمیم دارم برای خودم یک دست لباس عروسی از جنس موسیلین سفارش بدهم ودر آن. خرامان بسوی آتشی که بر افروخته ویا بر میفروزند بروم  حد اقل با ارزوهایم میسوزد . ،.

سرم با سریالهای ترکی گرم است. انگار مردان ایرانی وزنان هم ایرانی همان قصه های احمقانه گذشته گویا ایرانیان ترک‌ها عربها در زیر یک چادر از پستان یکمادر شیر خورده اند ، امروز خیلی کار کردم با پای چلاقم. لباسهایم را درون ماشین ریختم ای داد پبیداد. دیگ ماشین افتاده. باید بفکر ماشین جدیدی باشم   پای چپ من بکلی بی حس شده ‌دکتر بمن گفته بود اگر عمل نکنم. کار دستم می‌دهد. یک ترک کوچک تبدیل به ترک بزرگ شد. حال خودم را میکشم میل ندارم عصا. به دست بگیرم یک سال است از خانه بیرون نرفته ام  امروز دخترم گفت سال پیش همین موقع بود که بیرون غذا خوردیم  ودیگر تمام شد. ،

هوا عالی واین ملت شاد همیشه خوشحال برای تاترهای  خالی آواز میخوانند. صندلیهای بدون تماشا چی. برایشان میرقصند  ودر سر زمین مرگ پرور من. بردن نام رقص گناه محسوب می‌شود  ومجازات دارد آنجا  همه جا سیاه. است وهمه جای بوی نیستی ‌مرگ وپیری را می‌دهد  .

امروز  در این اندیشه بودم که دیگر هیچگاه به خانه  فضایی پسرم نخواهم رفت  گوگل آنجا حاکم است برق را روشن می‌کند کرکره ها را بالا ‌پایین میکشد وباجارویی  جادوگر زمین‌ها را تمیز می‌کند  گوگل فرماندهکل وصاحبخانه است. دریک ساختمان عریض وطویل. با دیوارهای بلند وپله های زیاد وشیشه های  ضد ضربه  در هر اطاقی یک کامپیوتر  نشسته وفر واجاق نیز به فرمان گوگل داغ ویا سرد می‌شوند بانوی خانه در زیر زمین اطاق ژیمناستیک دارد. و....... من به بالکن کهنه وگچ. ربخته خود می‌روم سنبلها را بو می‌کنم وعطر بنفشه هارا که تازه  کاشته ام به درون ریه هایم میفرستم خوشبختانه ارباب خانه خودم هستم نه شرکت گوگل ، پایان  

ثریا

پیش بینی

 درد نامه ثریا ایرانمنش . اسپانیا

ایکاش خداوند بزرگ دستش را از آستین بیرون میاورد  وچندین مهره را به  چاه ویل سرازیر می‌کرد ،

در باره سیرک استیضاح دونالد ترامپ نه میخوانم  ونه میل دارم بدانم  مارک  دامن کامیلا هریس از زیر دامنش پیداست  خبر مهمی است !نه؟ 

واما ایکاش اینجناب بیل گیس وبا یا طاعون میگرفت وشر خودش وابرهای مصنوعیش را از سر دنیا وما کم می‌کرد ،.امروز نیمکره زمین یخ بسته  ‌برف ویخ همه جا را فرا گرفته بارانهای سیل اسا ودستکاری در طبیعت جان مردم را به لب رسانده اما ایشان  میل دارند خورشید را بخانه خودببرند ‌پنهان کنند تا گرمایش زمین مردم را تهدید نکند اما ابرهای مصنوعی روی سر دنیا بگردد ایشان چکاره اند وشغل شریفشان  در این دنیا چیست غیر از مال اندوزی و ..... ایرانیان تحصیل کرده  بعنوان کارگر ارزان قیمت  دور دنیا باقراردادهای سنگین وننگین برای یک لقمه نان جان می‌کند.

هرشب دست به دعا روبه آسمان گاهی روبه دیوار دعا می‌کنم شراین چپ‌ل های تازه سر از تخم در آورده ‌دست پرورده جنابان سه تفنگدار  صاحب مکنت دنیا را از سر ما کم کند. .....گویا خداوند را خواب سنگینی فرا گرفته وزمین ‌ساکنینش  را بحال خود گذاشته. تا مانند حیوانات ماقبل تاریخ یکدیگر  را پاره کرده وبخورند  !!!نمیدانم  نه نمیدانم  ساز کامل عشق وشور ‌معرفت وانسانیت در هم شکسته بجایش در روز عشای کرم سکس تبلیغ می‌کنند برای هردو جنس ،! .

اخلاقیات را از بین خواهند برد جهانی میسازند از نوع فاشیزم درجه سه. ولبریز از کثافت. مانند چهره های   شیطانی روی کار امده امروز ،  به کجا  باید پناه برد ؟ پایان. 

شنبه  سیزدهم فوریه دوهزارو بیست ویک . ثریا.....  


جمعه، بهمن ۲۴، ۱۳۹۹

ما وفرشتگآن سپید پوش



ثریا ایرانمنش ،  (لب پرچین )، اسپانیا 

در گذشته به هنگام شیوع یک بیماری  در ظرف یکهفته مردم را به بهداری محل فرا میخواندند برای تزریق ‌واکسن زورکی هم نبود .

این روزها ما دریک آنارشیزم بین الملل زندگی می‌کنیم خر صاحب خودش را نمیشناسد. دنیا فعلا در دردست پلاسیده ها و واخوردگان هولیود. وپس ماندگار  طویله های اربابی راکفلر ها می‌باشد .

امروز صبح دیدم در خیابان‌ها فرشتگان سر تا سپید پوش با تقاب جلوی اتومبیلهارا میگیردد ودر همان پشت فرمان . سوزن را به طرف فرو می‌کنند حال اگر چند قدمانطرفتر  راننده وسر نشینیانش دچار سکته شدند برای کسی مهم نیست مهم کم کردن جمعیت وازبین بردن  ما سالخوردکان که عمری را به زحمت گذراندیم نهالهایمان را کاشتیم درخت شدند میوه دادند وحال امروز  ما با دلی سر شار از امید. از میوه ها وهسته های  آن میخواهیم لذت ببریم اما  ،،،،خیر ،

اگراین چندرقاز  بازنشستگی را بما می‌دهند در دوران جوانی ما  مالیتهای سنگینی کمر مارا خورد  می‌کرد  مجانی دمیدهند ،

صدایی از کسی بلند نمی‌شود همه گوسفندوار. بازوانشان را تقدیم عزراییل  در لباس فرشته مینمایند ،

دنیای بدی است   دنیا نیست جهنم است از یک طرف بلاهای طبیعی بخاطر موشک پرانی وه‌ی هوس آقایان. زمین دچار تهوع می‌شود از طرف دیگر بیماری‌ها را  برایمان سوقات میاوردد. آیا بهتر نیست که آب را  آلوده را با سم مخلوط کنید. وخودتان ا ومارا راحت کنید ؟

نور چشمی ها عزیز در دانه ها . بچه مزلفها فاحشه های جوان. کارشان  بی عیب است  با شامپیان طهارت میگیردد وباسن یکدیگررا آبیاری می‌کنند. تنها مزاحمین  این دنیای فراخ ما هستیم ما شصت سالگان به بالا   ،.تازه باور کرده بودم در جهانم هست یاری  حال این  باورا به دور انداختم واز.ر یسمان سیاه وسفیدمیترسم حتی از پرستاری که بخانه می اید وخون مرا برای آزمایش میبرد ، هفته گذشته پس از آنکه خوب همه دستهای مرا سوراخ کرد ورگهارا نیافت  از رگ اصلی وشریان  خون را کشید تازه نشسته دسته‌های مرا میمالد ومیگوید چه پوست نرم وزیبایی داری مانند پوست بچه ها خوب !حالا دلت می اید  مرا بکشی ؟چه میدانم شاید پوستم برای ترمیم زیبایی. به درد خورد، ،!!! 

پایان درد  نامه امروز  از این پس باید درد نامه نوشت  ،

ثریا /دوازدهم فوریه دوهزارو بیست ویک ،،،،،،،،،،،،،

زنده باد د‌نالد ترامپ

پنجشنبه، بهمن ۲۳، ۱۳۹۹

مو های من .

ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا 

--------------------------------

گر دست رسد بر سر زلفین تو بازم........... چون گوی  چه سرها که به چوگان تو بازم

نه بیماری همه گیر کو.رونا  نه جنگ جهانی سوم  ونه دموکراسی ورشکسته امریکا وبه دنبالش دنیا  نه هجوم چپولها به سوی  دنیا نه ققر نه کمبود مواد غذایی نه قحطی که دراینده خواهیم داشت  نه ! هیچکدام مشگل نیست . تنها مشگل موهای من است  ؟ بلی ! تعجب نکنید تنها مشگل جهان موهای من است ......

پس از سالها دوستی را درامریکا یافتم وا زطریق همین  اسباب بازیها توانستیم با هم ارتباط  رو در رو بیابیم اولین حرفی که بر زبانش جاری شد ....اوه موهایت پر شده !  یخ کردم  واقعا یخ کردم روی زمین نشستم آنهمه توش وتوانی که برای گفتگوهای قدیم داشتم از دلم بیرون شد ای بابا هزار مسئله برای گفتگو  داشتیم  با چند جمله بی سر وته از هم خدا حافظی کردیم  ومتاسفانه هفته بعد او از دنیا رفت بیماری قلبی داشت .....

به دیدار نیکو خانم میرفتم  برای اولین بار بود که جمال بی مثال ایشانرا میدیدم   نگاهی بر سر وکله من انداخت وفت گفت وا....... بدری گفته بود که موهای جلوی سرت کم است !!! من میبنیم که  هیچی کم نیست ! ..... حال شما خوب است خانم ؟ تنها موهای من مسئله روز است آنهم دراین غربت ؟ 

مسی خانم پس از سی سال به اینجا آمد شاد وسرحال وقت تعیین کردیم  تا اورا ببینم دریک قهوه خانه با داماد ودختر ونوه اش  اولین حرفی که زد اوه....مو.هایت پرشد !!!!!! گفتم طبیعی است موها زمانی سپید میشوند پر تر به نظر میایند .

لیلی خانم پس از سالها از امر یکا به دیدا رماا مدنداولین حرفشان این بود که موهایت خوب شده !

 ای بابا ...تنها مشگل همین موهای من بود ؟ دیگرهیچ ؟موههایی که بارها زیر دست سلما نی های مختلف یا سوخته یا دکولره شده یا رنگ شده خوب طبیعی  است که چیزی از آن باقی نمی ماند ....

چولی اندروز ستاره پرطرفدار جهان جلوی سرش بکلی طاس است  اما هیچکس از او ایرادی نمیگیرد  جون کالینز نود ویک  عدد کلاه گیس دارد  وخانم کیم نواک موهایش را میبایست می شمردند وروی سرش می چسپاندند  اما کسی اعتراضی نکرد همه محو چهره گوسفند وار او شده بودند  اما   درمیان ما ملت با داشتن تمدن !!! چند صد هزار ساله  تنها کافی یک خال اضافی داشته باشی یا یک سالک  کارت تمام است همه خصائل خوب تو به زیر میرود ._ البته نه همه !

امروز از برکت خانه نشستن وزندای بودن موهایم بلند شده  داشتم آنهارا برس میکشیدم سپید وبراق  وپر ...... حال اگر ناگهان یکی از رفقا ازراه برسد اولین حرف او این است که اهه موهایت چه خوب شده ؟؟؟ نمیپرسد که حالت چگونه ست واینهمه سالها با دردهایت چگونه کنار آمدی وبا مشکلات چگونه پنجه نرم کردی تنها موهایم نمایان میشوند !

چد بار فکر کردم منهم چند گلاه گیس بخرم .هربار یکی را برسر بگذارم شاید دلسوزی این جماعت تمام شود و به انها بگویم این کله گیس است !!!

ما به دنبال کدام فرهنگ وکدام آزادی وکدام راستی ودرستی هستیم ؟ امروز تنها ما نیستیم  آن امریکای بزرگ ومظهر ازادی وکمال دردست چپولها به همان روز ما ایرانیان افتاده است کم کم چادر هم اجباری میشود  وروبنده وونقاب نیز وچند همسری وگلدسته های مساجد بالا میروند مجسمه ازادی با مشعلش به درون اقیانوس میافتد  وکاخ سفید سیاهتر شده محل بر گذاری مراسم تدفین وبزرگداشت رفتگان خواهد شد  دنیای ما باین سو میرود یکسال  از زندانی شدن همه ما میگذرد  ویکسال است که من پای ازخانه بیرون نگذاشته ام ونمیدانم  سوپرهاا چگونه اند وخیابانها چقدر کوچکتر شده اند !!! 

دیگر به زندانمان عادت کرده ایم ودیگر کسی به موهایمان ایراد نمیگیرد ونمی پرسد چرا کم یا زیاد شده اند  .ما زنده بگور شدیم .امیدوام بانوی بانوان  دراین شبها سر راحت بربالین بگذارند چون درزمان انتخابات خواب ازچشم ایشان رفته بود حال آسوده باشند سر زمینی را  به کثافت الودند وحال درمیان رفقای خود به راحتی سیگاری میکشند وچرتی میزنند وگاهی هم اگر نفسی داشتند چرندی بعنوان بیانه صادر میفرمایند.

 درخاتمه باید به  همه دوستان  زنده ومرده ام بگویم موهایم بسیار زیبا ومانند ابریشم گر د صورت مرا گرفته اند مانند پلاتین  نگران نباشند . 

محمود بود عاقبت کار دراین راه ..... گر سر برود درسر سودای ایازم / حافظ شیرازی 

پایان

ثریا ایرانمنش 11/02/2021 میلادی  وشب عید چینی ها وسال گ---------ا.و 1
 

چهارشنبه، بهمن ۲۲، ۱۳۹۹

سال گاو!


 ثریا ایرانمنش  "لب پرچین" اسپانیا 

-----------------------------

ای باد حدیث من نهانش میگو //////سر دل من  به صد زبانش میگو

میگو بدانسان که ملالش گیرد ///// میگو سخنی ودر میانش میگو......حافظ شیرازی 

امسال  در حساب واعیاد چینی سال گاو است حال چون چینئ میگوید ماهم باید قبول کنیم  ومن  درهمین سال گاو به دنیا امدم  مانند و گاو هستم هرچه گشتم عکسی از گاو پیدا نکردم لاجرم عکسی از خودم گذاشتم یک نقاشی .

همان گاو نه من شیر ده بعد لگدی زدن وهمهرا بر زمین ریخته . همان گاو سرسخت وجنگجو که تا اخرین لحظه میجنگد وتسلیم نمیشود همان کله شقی وهمان نشخوار کردن وهمان آرامش ظاهری  بلی خود گاو هستم ستاره شناسان دروغ نمیگویند !!! اما ستاره ای در اسمانم نیست  شب جمعه سال من شروع میشود وباید درآن شب مقدا زیادتری علف بخورم تا تمام سال مزرعه من پر علف شود .

خوب ! میلاد این ستاره مبارک  باد . ای چشمان ناشناسی که بر روی این خطوط می لغزید  ایا مرا میشناسید ؟ 

تصویر مرا درایینه چگونه خواهید دید ؟  طفلی نادان ؟ یا زنی نا ارام وجنگجو ؟ یا بیهوده ای بیراهه رفته ؟ 

در دومین سپیده  هستی راه میروم  بی هیچ هدفی وبی هیج ارزویی  این پیر خرد سال  هنوز کودک است وهنوز طلب میکند شیر مادر را  موهایی به رنگ برف  واز مادر به تلخی یاد میکند  حتی از پدر نیز دلخور است .

بلی از شب چمعه باید مرتب علف نشخوار کنم وبرایتان قصه گهواره ار به تصویر بیاورم در یک شهر دور افتاده درمیان یک عشق بی پایه وبی اساس ودست اخر  کشنده .

ما ساکنین شهر سودوم  بی خبر ناگهان به پرواز درامدیم امروز دیگز یکدیگرا  نمیشناسیم دست به حفاری زده ایم وبه دنبال حفاری وقبیله خود یا دیگری هستیم برای خود تاجی میسازیم  از طلای ناب برای دیگران خشتی میسازیم از گل ولای وبر صورتش میزنیم برای تحقیر .

ای چشمان ناشناس که براین خطوط مینشینید  این گاو را چگونه تصور  میکنید ؟  

کوچه های خاطره  کم کم گم میشوند حتی دیروز نیز فراموش میشود  چه بهتر به فردا میاندیشم وفریاد  درسکو.ت اطاق .... نه من تسلیم نمیشوم  هیچگاه  من بر تو ای زندگی مسلط خواهم بود ای سرنوشت این منم که ترا راه میبرم نه تو  .خیر کارمن  تسلیم پذیری   نیست کار من تسلیم شدن نیست . 

با شدت لحاف را کناری میزنم وخودرا به اطاق دیگری میرسانم  قهوه ای درست میکنم سر میکشم  وبه ایه های یاس دیگران گوش میدهم به  بازوان کلفت شده آن مرد  چشم سبز با موهای انبوه که هرروز پنجره اش را باز میکند تا چرندی را برای فروش عرضه کند  پنجره اورا میبندم وپنجره دیگری را باز میکنم این بار باید اشکهایم را پاک کنم حقیقتی انکار ناپذیر درجلوی چشمانم می نشیند گوسفندان مزرعه حیوانات بع بع کنان گرد رهبری دیوانه میگردند ومن به کسی میاندیشم که مانند شیر غران  فریاد میکشید  که من منافع مملکتم را فدای هوی وهوس چند چشم ابی نمیکنم ......... اشکهایم سرازیر میشوند ...ای لعنت برتو زن  /زنی شیطان صفت که هیچگاه اورا نخواهم بخشید .  وهمچنان اشکهایم فرو میریزند ..پایان 

ثریا یرانمنش  10/02/ 2021 میلادی .