ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !
پرنده ها پرواز کردند / با کیسه های باستانی خوفشان / پرنده ها مهاجرت میکنند .
پرنده ها آمده بودند با اشتیاق / بسوی لانه قدیم خویش /
پرندگان پروازشانرا آغاز کردند بسوی دشت بیکسی
---------
تزار دست خود را بسوی آن مارمولک دراز کرد مرد تنهارا رها ساخت . تزار از رختخواب متعفن خود برخاست تابار دیگر اعلام کند " ماهستیم " وآن مرد رفت و یا میرود ویا اورا میبرند روی دست روی شانه هایشان /
ما باهم پوست ذرت ناشتایی خودرا شروع میکنیم وبا همان اب قهوه ی آبی که صد بار قهوه های فیلتر شده را از آن رد کرده ند ویا شیر خشک رنگ شده ساخت کارخانجات پر ابهت چین بزرگ را سر میکشیم ودر انتظار زنگ درب خانه ایم تا مامور اجرای مرگ از راه برسد .
تزار مانند یک مار د رون لانه اش خفته بود وچشمانش را ظاهرا رویهم گذاشت تا اینکه طلاها رسیدند وصندوق طلارا آوردند واو برخاست قد راست کرد ودستش را بسوی مارمولک دراز کردکه " با تو هستیم " .......
ما مردیم در خودمان مردیم دیگر میلی به زنده شدن دوباره نداریم معاد را بخشیدیم به مو منین قرن که هر صبح یک قدح خون تازه صبحانه آنهاست همه در انتظار فرمانیم .بخوابید ! ونه آهسته بروید ! شب ها بیرون نروید ویروس شب کار است دورهم جمع نشوید ویروس به جمعیت حساس است .
هنوز اول عشق است اصظراب مکن ! پرستوها در پروازند نه پرستوهای واقعی بلکه انهاییکه ساخت دست عالمین میباشند وخبر چین ها درراه ودلالان سکس وخشونت ومرگ نیز پای کوبی میکنند خوشا بحال بیشرفان .وخود فروشان سر بازار .
شکایت است یارب مرا - ز کافران مسلمانت / عریضه دارم وصد مطلب - کجاست دفتر ودیوانت ؟ .
فریب وحیله ابلیسان - دماغ زاده انسانرا / چنان کنند که بر اید دود ز استخوانت /
چنین که ساه دلان را گوش - به قول وعده روشن شان است / مگر بخشیده ای به ایشان - بهشت و حور وغلمانت ؟
سر.ود من همه نفرت شد - زبس نحوست ویرانی / خدایی من بتو ارزانی - جهان گنده ویرانت .....
" سیمین بهبهانی "
زیاده عرضی نیست تا نوشتاری دیگر .
17 دسامبر 2020 میلاید / اسپانیا