سه‌شنبه، آذر ۲۵، ۱۳۹۹

نه به واکسن


 ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا 

 کاروان مرگ به راه افتاد  جناب بیل دستهایش را بهم میمالد  ومیگوید . خانواده من از واکسن استفاده نمیکنند بقیه هم نخواهند کرد واکسن برای ما دردمندان و  انگلها ( بقول آنها ) که تنها مصرف کننده هستیم !!!  !در نگلستان اول از پیر پاتالها شروع کرده اند دو تا سه هفته بعد هم به لقااله خواهند پپوست . 

درسر زمین اهوارایی ما قاتلان به دنبال ایرانیان ملی گرایان ووطن پرستانند تا آنها  را نفله کنند  نسل کشی .......میهن پرستی وطن پرستی  زیان یگانه وغیره دیگر  کهنه شده باید جهانی نو ساخت !یک ارباب یک مذهب ویک زندگی اربایی و بردگی ......

نه کسی نیست بفریاد ما برسد در بدترین وخطرناکترین وشوم ترین وسیاهترین  مقطع اززمان زندگی میکنم اگر هم  برای خودمان ویا دیگری  خطی یا  نقطه ی گذاشتیم فورا پاک میشود !!!!رسانه ای دردست نیست  تنها ایده ها وعقیده دیگرانرا منبع اطلاعات قرار میدهیم ...وگذشت آن زمان که جدول  روزنامه هارا حل میکردیم وروزنامه  های بلند ودراز وقطوررا زیر بغل داشتیم  هرچند  همه راست نبودند واز صافی رد شده بودند اما عده ای شرف داشتند  امروز با شرفها مرده اند نیمه شرف دارن در بیغوله ها وزندانها هستند وبیشرفها قدرتر ا به دست گرفته اند با بیشرف هم نمیشو د روبرو شد باید رفت درگوری پنهان شد 

(نه به واکسن ) ......من خودم میل  دارم بمیرم  نه کسی جان مرا بگیرد میل دارم با مرگ طبیعی بمیرم  نه  زیر عمل جراحی ویا واکسن . همین وبس تا نوشتاری دیگر . شمارا بخودتا ن میسپارم . یلدای بزرگی در انتظارمان هست تا صبح روشن ایا زنده ایم ؟ وآیا صبح روشنی درانتظار این زمین  تنها وبیمار میباشد ؟   نمیدانم .

من به اعتماد تو رسیده  بودم 

در یک دره لبریز از گلهای خوشبو  دریک ا رمش 

 من به تو  که پدر من بودی  در همه نبردهایم 

نامت همراهم  بود 

 چهره ات در جام نشسته بود

 پدرهمه خوابهایم  تو سردار عشق من بود ی

سفر به پایان  رسید 

تودر زمین زخم  باستانی آرمیده ای 

من ؟ من خاطره ترا حمل میکنم  وآینده ام را به روح تو میسپارم 

 پایان 

ثریا ایرانمنش . 15 دسامبر 2020 میلادی .


هیچ نظری موجود نیست: