ثریا ایرانمنش " لب پرچین"
-------------------------
سی طی شد و چهل رفت و به پنجاه رسیدیم
در یک مژه بر هم زدن این را بریدیم
گفتیم سخن ها وشنیدیم سخن ها
افسوس ، چه گفتیم ؟ دریغا چه شنیدیم
چون مردمک دیده دراین خانه دلتنگ
یک عمر دویدیم و بجایی نرسیدیم ........" پ. بختیاری "
اولین یکشنبه ماه می هر سال را به روز مادر اختصاص داده اند ! مادر را تنها باید دریک روز تحسین کرد و از او قدر دانی نمود ! با یک دسته گل یا یک شال ویا چند دانه شیرینی ! وسرانجام یک ناهار هم او را به یک رستوران برد امروز همه رستورانها را مادران پای بسن گذاتشه ویا نیمه سال بهمراه خانواده پر کرده انذ ومادران نیز یک کادو از طرف فرزندانشان و یا همسر شان گرفته اند ، بستگی دارد !/
من کادوی خودم را دو روز پیش از یک سوپر مارکت برداشتم ودخترم پول آنرا داد یک سبد محتوی چند شاخه گل ! برای ما انسانهای مسن ، بخصوص اگر درمسیری اشتبا ه گام برداشته ایم این دنیا و محتویاتش تنها یک مشگل است و روز بخصوصی را نیز پذیرا نیستیم و میلی هم نداریم آن روز از ما تحسین کنند وستایش چرا که میدانیم زیر یک وظیفه ویا یک امر غیر دلخواه قرار گرفته اند .
امروز ما به رستوران نخواهیم رفت چرا که من دوست ندارم با همه جماعت یکی شوم در خانه دیگری ناهار خواهیم خورد وبطور قطع باز دسته گلی ، شمعی ویا شالی وبلوزی بی آنکه به آن احتیاج داشته باشم خواهم گرفت .
میل داشتم راه خانه سالمندان را میدانستم وبا جعبه های شیرین یا دسته گل به یک یک مادران فرا موش شده سر میزدم ( دیگر شیرینی ها را درون جعبه نمیگذارند رو یک بشقاب مقوایی و با یک روکشی کاغذی ! بهر روی مادرانی هستند که فراموش شده اند چه در زادگاهم وچه درهرجای دنیا ودیگر کسی هم حوصله ندارد دست باین فداکاری بزند ویچه بسا مادرانی در بیمارستانها ویا همان خانه ها چشم به راه فرزندانشان نشسته اند وخبری از آنها نیست یا فراموش کار شده اند ویا به سفر رفته اند ویا درگیر مشگلات دیگری هستند ویا مانند همان سر زمین در زندانها چشم به یک روزنه دوخته اند .
سالهاست که من نقش رهبری خود را کنار گذاتشه ام وبی آنکه فعالیتی بکنم درگوشه ای بانتظار نشسته ام دنیای مرگبار ما بصورت وحشتناکی بیمار است وبه کسی فرصت نمیدهد که به درون زندگی خویش بنگرد کم کم همه عادت ها فراموش میشوند و گمان نکنم بار دیگر یک سر چشمه ارام وپاک ویا یک گنجینه ای از خاطرا اصیل درروح کسی جای بگیرد .
امروز وضعیت کنونی ما از دو اختلال روحی سر چشمه گرفته است جنون تکنو لوژی وهسته ای وجنون ملی گرایی این دو گرایش هستند که به جهان امروز چهره میدهند وباز جنگی جدیدی بر پا خواهد شد مانند آن دو جنگ گذشته که شاهد بسیاری از چیز های خوب بودیم که فرو ریخت .
امروز همه در یک بیرحمی وخشونت فرو رفته اند ودیگر کسی میل ندارد دردلها نفوذ کند ویا راهی بیابد تا درکنار خوبیها و مهربانیها دمی بنشیند وفراموش کند که دریک بیمارستان روانی بسر میبرد . همه میل دارند بسرعت به جلوه های ظاهری زندگی برسند به آشغالهایی که هرروز بنوعی فروشندگان در برابر چشمان ما میگذارند واین روزها را نیز آنها تعیین میکنند در غیر اینصورت یک » مادر « هر روز وهر ساعت قابل ستایش است البته یک مادر خوب وفداکار ، چه خوب پیامک ها جای زبان وصدا ما را گرفته اند .
به هر روی این روز را در این سر زمین به همه مادران تهنیت میگویم ! ث
افسوس که نه میوه به دست آمد ونه گل
چندانکه از این شاخ به آن شاخ پریدیم
این مانده بیادم که دیران عمر سبک سیر
چیزی که از آن یاد توان کرد ندیدیم
پایان
ثریا / اسپانیا / 06 /05/2018 میلادی .....و روز ستایش مادر !