دوشنبه، دی ۱۶، ۱۳۹۲

بازهم.....

هیچکس نمیتواند درک کند که من چگونه از شنیدن موسیقی  خودرا به دست فراموشی میسپارم وسپس اشگ از چشمانم جاری میشود .

امروز برای اولین بار ، بلی برای اولین بار بمناسبت روز شاهان وروز ششم تولد مسیح یک برنامه تازه از کانال 2 تلویزیون اسپانیا پخش شد که بمناسب همین روز در تاثر رویال سنت پیترز بورگ درحضور ریاست جمهور وووو اجرا میشد .

قسمتی از اپرای بوریس گودونف ، باله دریاچه قو، لیدی ماکبت ، دون جوانی که رهبری  این قسمت ازارکستر را پلاسیدو دومیگو خواننده تنور اسپانیایی بعهده گرفته بود وقسمتی هم از اپرای حلقه ها....واگنررا اجرا کرد با آنگه هفتاد پنج سال سن دارد هنوز میخواند از همه بهتر آخرین قسمت برنامه بود که خانم آنا کرنسکوف یا ... خوانند معروف سوپرانو قسمتی از دون جیوانی را با بهترین وجهی اجرا کرد خودش ریبا ، هیکلش ریبا وصدایش نیر بسیار دلنشین بود وخوانند متزو سوپرانو هم قسمتی از کارمن را اجرا کرد که چندان دلچسب نبود کارمن بسیار خشنی بنظر میرسد آن لوندی وطنازی وزیبایی کارمن واقعی را نداشت چند سولیست برنامه هایی با ویلون وپیانو اجرا کردن کر بوریس گودنف با لباس رسمی  برنامه اجرا کرد وزیباترین قسمت برنامه یک رقص فلامنکو بصورت باله اجرا شد همان صحنه های خشن مردان اسپانیایی وهمان طرز نشستنها وهمان زیبای رقاصه ، ودر آخرین قسمت همه خوانندگان  سولیست واعضای کر با هم روی صحنه آمدند وقطعاتی را اجرا کردند این برنامه از تمام شبکه های اروپایی پخش میشد ومن افسوس میخوردم برای زنان ومردان با استعداد وبا کمال ایرانی که میتوانستند بخوبی در دنیا بدرخشند آنهارا بگوشه ای راندند وگفتند :

موسیقی حرام است ، حرام ، دزدی ، آدمکشی ، تجاوز ، دروغ ، کینه ونفرت حلال است با دورکعت نماز توبه همه چیز پاک میشود به همان گونه که نجاست با سه دفعه زیر آب رفتن پاک میشود . زهی تاسف ، شاید گریه بی امانم برای همین بود.

آخرین باری که به یک کنسرت رفتم زیر یک چادر درشهر کمبریج بود که کمپوزیتور ( اشکنازی) چند قطعه را رهبری کرد با یک ارکستر فکسنی وسرمای زیر چادر با بخاری های نفتی وزجری که پسرکم میکشید برای آنکه خوابش گرفته بود....واجرای بوریس گودنوف را درتالار ردوکی دیدم که تازه داشت جایگاهی در موسیقی کلاسیک باز میکرد وامروز مکانی برای تشیع جنازه ها شده است ! خوب دیگر هیچ.هنوز گریه میکنم......

ثریا / اسپانیا/ همان روز دوشنبه ششم ژانویه ! 2014 میلادی

بی حرمتی

زمانی که خیلی بچه بودم اکثر اوقات از راه مدرسه به خانه عمه جانم میرفتم او زن بزرگی بود بچه هم نداشت با همسرش هردو دیگر بسن بازنشستپی رسیده بودند همسرش دردبیرستانها درس میداد وخودش خیاطی میکرد ویک دختر بچه سیاه پوست را نیز به فرزندی قبول کرده واورا ازجان بیشتر دوست میداشتند خانه اش گرم تمیز وبوی زندگی میداد .

دوان دوان مانند یک بچه قاطر خودمرا به درون اطاق میانداختم وپاهایمرا دراز میکردم وکیف تکالیف مدرسه را ولم میکردم هوای مطبوع وگرم اطاق  بوی خوش غداهایی که برای شام درست کرده بودن وبوی زندگی همه جانمرا لبریز از خوشی میکرد .

عمه جانم وارد میشد ومیگفت :

دختر پاهایت را جمع کن  ویادت باشد هیچگاه جلوی یک بزرگتر چهار زانو ننشین بی حرمتی میشود ! باید دوزانو بنشینی ؟! میگفتم عمه جان من سعی خودمرا میکنم اما دوزامو نشستن تنها کار شتر هاست وآنهاییکه شتر پرورش میدهند ، من نمیتوانم دوزانو بنشینم یا باید پاهایم را دراز کنم ویا روی یک صندلی بنشینم دوزانو نشستن کار من نیست .

هیچگاه نتوانتسم دوزانو بنشینم ترجیح میدادم ساعتها بایستم اما دوزانو نشینم بمن چه که بی حرمتی میشود .

ثریا ایرانمنش / اسپانیا / از دفترچه های روزانه / دوشنبه ششم ژانویه دوهزاور چهاردهمیلادی

یکشنبه، دی ۱۵، ۱۳۹۲

نفرت

کمتر زمانی فرا میرسد تا من به اوج نفرت برسم وفریادم را سر بدهم اما این روزها واقعا به اوج بیزاری رسیده ام ، نفرت از آن سر زمینی که نامش را بر صفحه روزگار میخکوب کرد وبنام شاهنشاهی ابدی ودولت فخیمه از آن نام برده میشود .

ملک فاروق پادشاه سابق مصر در آن زمان که اورا از تخت به زیر کشیدند وسر زمین مصر را به دست مشتی اسلام پناه دادند گفت :

در دنیا پنچ پادشاه باقی میماند چهار عدد درورق های بازی ویکی هم درکشور انگلستان !  این پیر عجوزه  از زمانی که شکل گرفت مشغول تنظیم وطرح نقشه های شوم خود بود وحال آنهارا به دست پسر خوانده نوجوانش میدهد تا نقشه هارا به مرحله اجرا درآورند بنده های سابق ونوکران عهد قدیم امروز خدمتگذار مادر بزرگشان میباشند.

منطقه یکپارچه زیر آتش است اما سوگلیهای حرم نشین او همچنان در عزت وجلال زندگی را ادامه میدهند ، خاور میانه یکجا دارد میسوزد تا کاخ نشینان در قصرهای بزرگشان مشغول شرابخواری وبغل خوابیها آنهم از نوع نرینه باشند از زنان چندان خوششان نمیاید ودرکلوپهای شبانه وخصوصی آنها ( زن) جایی ندارد آنها باهم بیشتر خوش میگذرانند وارضا میشوند .

وازهمه بدتر این پس مانده هایشان که زمانی در منطقه کارگری به شغل باربری مشغول بودند امروز در کسوت بانوان ومردان اسموکینگ پوش بالباسهای مزون با قایقهایی که دورن آنها لبریزاز اسلحه ومواد مخدر است درآبهای جهان رفت وآمد میکنند ، اگر کسی سراز خدمت آنها بردارد جایش زندان است ویا سرش برداردویا بطور ناگهانی سکته شده ویا درگذشته ! میشود

این روزها با برادر بزرگ نیز همدست شده اند وکشورهای ریزو درشتی را که روزی کلونی آنها بود حال بصورت کشوری آزاد ومتمدن وارد دنیای اقتصاد کرده اند وآنها بی خبر ازآنکه سرزمینشان غارت میشود همچنانکه سر زمین ما غارت شد ودیگر چیزی از آن باقی نماند غیراز بوی گند وطهارت و....... دیگر هیچ .

ثریا ایرانمنش / اسپانیا /  14.1.5 .میلادی

شنبه، دی ۱۴، ۱۳۹۲

شاهان

 خدارا شکر که همه چیز تمام شد ، فرداشب هم شاهان از سه قاره به حضور ( نینیو) میایند وهدیای خودرا تقدیم میدارند وکارخانه جات آبنبات سازی محصولات حودرا با ارابه ویا شتر بسوی بچه های کوچه وخیابان پرتاب میکنند سال گذشته یک بچه پنج ساله برای برداشتن یک آب نبات زیر ارابه رفت وجان سپرد  اما راه همچنان ادامه دارد  شاهان با سکه های طلای خود در یک اصطبل  به حضور نینیو میرسند " طبق روایت انجیل متی " وسپس این طلاها تبدیل به جام و کاسه طلایی میشود تا پیروان او خون وگوشت اورا درهمان ظروف طلایی بنوشند وبخورند دیوارها همه از زر پوشیده وصندلیهای بزرگ زرین ولباسها ومدالها وووووو. مهم نیست بچه هایی که درون زباله ها ودرسرمای سخت زمستان  به دنبال غذا میگردند طبق روایتها آنها گناهکارند ویا پدر ومادرشان گناهکار بوده اند.

فردا بچه ها هدایای خودرا میگیرندوپس فردا استراحت میکنند وسپس ...روز ازنو شروع میشود

ما هم حضور داریم بعنوان یک تماشاچی

ثریا ایرانمنش /14.1.4 میلادی / اسپانیا

 

پنجشنبه، دی ۱۲، ۱۳۹۲

وین /اتریش

شهری وکشوری که :

سر زمین رویاها وآرزوهای من بود ، چه روزگاری درحسرت دیدن آن سوختم سرزمین موسیقی وشعر وشراب وزیبایی .

همسرم گفت : برای ماه عسل ترا به وین میبرم تا تالار اپرا را نیز از نزدیک ببینی درعوض سراز شهر لاهیجان ومزارع چایکاری درآوردیم !

هرسال در روز اول ژانویه  تنها دلخوشی من این است که جلوی تلویزیون به تماشای اجرای زنده موسیقی که از آن سرزمین پخش میشود ، بنشینم بخصوص اگر رهبری ارکستر را ( دانیل بارنبویم ) به عهده داشته باشد گاهی آرزو میکنم ایکاش یک شاخه از آن خرمن گلهایی بودم که جلوی تماچیان صف کشیده ومن میتوانستم از نزدیک بر دستهای او بوسه بزنم .اولین بار درچهل سال پیش اورا درانگلستان روی صحنه دیدم که داشت ارکستر سنفونیک را رهبری میکرد  اجرای( سنفنونی نهم بتهوون)  ومن چقدر آنروز گریه کردم ؟ .

چهار سال است که او بطور مرتب رهبری میهمانرا بعهده میگیرد ، دیگر پیر شده روز گذشته در یک مانتوی مشکی بلند که همه پیکر فرسوده اش وباسن بزرگ او را میپوشانید روی صحنه بود آهسته دست درجیبش کرد دستمال سپیدی را بیرون آورد عرق پیشانی وآب بینی اش را گرفت ودوباره آهسته دستمال را درجیب گذاشت درحالیکه چوب رهبری دردست دیگرش بود مانند هرسال آثاری از یوهان اشتراووس، والس دانوب آبی ، جنگلهای وین ، والس رومانیک ، پولکا ومارش وچند صحنه باله که چاشنی آن کرده بودند والبته چند تبلیغات کوچکی که کمتر به نظر دیگران میامد  ، " بیزنس همه جا رخنه کرده است حتی درتالارهای موسیقی ورقص "همه سالن پر بود لژها همه اشغال شده بودند کسانیکه سالها وسالها درلیست انتظار میایستند تا دراین روز  درسالن حضور پیدا کنند ، پرنس ها پرنسسها بانوان ومردان تجارت پیشه وصد البته نوکیسه ها !

او به هنگام پایان کنسرت دست یک یک نوازندگارا بوسید وبا آنها دست داد نمیدانم شاید این آخرین باری باشد که روی صحنه میرود قبلا روی سن واقعا به هنگام رهبری میرقصید اما روز گذشته پر سنگین بود | اگر گوینده ومجری برنامه اسپانیایی مجال میداد بهتر میتوانستم بفهم |

او یهودی ، روسی است که درآرژانتین به دنیا آمده است . خوب خلایق هرچه لایق .

ثریا ایرانمنش / اسپانیا / 2014/1/2 میلادی /

 

چهارشنبه، دی ۱۱، ۱۳۹۲

14/1/

خدا حافظ 13/ وسلام 14 / !

سال بدی بود ، خوب شد تمام شد ، هرسال همین کلمات بر زبانها جاری میشوند .شب نور ، شب چراغانی ، شب فوارهای رنگی  وشب آاتش بازی وفرار از واقعیتها با یک سال نوی ( تقویمی) ! .

بمن ابدا مزه نمیدهد  مانند هرشب خوابیدم از تلویزیون گویی سیل زباله بیرون میریخت ، پیراهن های براق صورتهای رنگ شده وموهای وحشتناک ، بازیهایها وادای مصنوعی خنده های خفیف وبی صدا وبازیگرانی که دیگر حنایشان رنگی ندارد ، نورچشمانم را میازارد ترجیح دادم بخوابم .

درحال حاضر دوسال است که ( نی نی )  درگهواره اش خوابیده وفرشتگان با گونه های باد کرده شیپور به دست اطرافش را گرفته اتند مادر کم کم فرزندش را تنهامیگذارد ومانند همه مادران بازنشسته میشود! پدر آسمانی بیصدا بسوی ابدیت رفت وجایش را به بچگی هایش سپرد  ومردم فرو دست هم مانند بز در هرزمانی به این نمایش غم انگیر مینگرند .

امروز تنها روزی است که دنیا آرام است ویا ظاهرا اینطور بنظر میرسد امروز از آتش سوزیها ، اتنفجارها ، جنگها ، کشت وکشتارها  واز همه بدتر بی عدالتی ها خبری نیست فردا همه چیز از نو شروع شده ومانند میلیونها اژدها سر از خاک برداشته بسویت پرتا ب میشوند، معده های باد کرده روده ورم کرده در نتیجه کمبود پروتین واقعی وصورتهایی که مانند یک بشقاب کف صابون  با دهانی باز در کنار مردان باد کرده با خالکوبی های وحشتناک راه میروند  زنان نیز از این موهبت برخودارهستند تا موجویت خودرا ثابت کنند از فردا سیل ها ، آتش سوزیها ، انفجار کوههای آتش فشان طغیان رودخانه ها که همه بادست خود بشر تولید شده اند از نو شروع شده وزندگی را بکام همه تلخ میکنند .

تنها امروز دنیا آرام است ویا ظاهرا اینطور بنظر میرسد وبه آوای موسیقی این ندای آسمانی گوش میسپارد وفردا؟......روز دیگری است .

ثریا ایرانمنش / اول ژانویه 2014 / میلادی / اسپانیا/