خبر فوت او مرا غمگین كرد او گمنام زیست و بی تشریفات
و بی بدرقه راهی خانه اخرت شد. نابغه ای بی نظیر بود. سالها چون
شمع سوخت و پرتو روشنایی او به هما پخش شد، هنگامیكه در
بستر مرگ افتاد هیچ یار و همدل و خویشاوندی در كنارش نبود.
او برای مردم حسابگر این دنیا و افكار قالبی شان خطرناك بود.
شعله ای نورانی بود كه در آسمان پندار خود راهی جدا از همه داشت.
سخنان و گفته ها و نوشته هایش باعث نگرانی و مزاحم اهل دنیا بود:
عده ای او را دیوانه میخواندند.
و این معما در دوران ما و همه ادوار وجود داشته است. مردم همیشه در دخمه
و گورها به دنبال رویای خود میروند و مانند گاو عصاری در همان
مسیری كه به مرور طی شده و اجدادشان طی كرده اند سر گشته دورانند.
هیچكس نباید به افكار و اوهام آنها لطمه وارد كند: آنها به خودشان و
كارهایشان ایمان كامل دارند.
در گذشته ها بسیاری ازآدم ها افكارشان و اندیشه هایشان را با خود
به گور میبردند اما بمرور زمان كسانی پیدا شدند كه كمی دلاوری و
شهامت داشتند و این امر باعث آشفته شدن خواب آرام و رؤیاهای دیگران
میشد و به همین علت در قرنطینه بسر میبردند تا مزاحم خواب خوش دنیا
نشوند.
او چند سالی میشد كه تنها میزیست: با یكمشت كاغذ كه گاه و بی گاه
عباراتی آشفته تر از جان خود برآنها مینگاشت. او را چون یك آهن گداخته
و سرخ شده در كوره زندگی به آب انداختند تامبادا اندكی از هرم گرمای او
داغی بر لاشه های سنگین و متعفن آنها بگذارد. او رابه جرم نوشتن و به گناه
شكستن بت مقدس آداب و رسوم و همراه نبودن با كاروان سنت های آنان به دور
افكندند، او كه قلبش ائینه بی غبارو روحش نازك و شكننده بود.
مگسان چسپیده به شهد شیرین قدرت بعنوان ترس از غرق شدن در گناه و
شلاق عدل الهی و بد نامی ونرسیدن به بهشت عنبر سرشت كم كم از او فاصله
گرفتند و چشم به راه بهشت موعود نشستند كه درآن شراب گوارا وآب زلال
وشهد نقل و نبات به وفور یافت میشد.
گفته ها ونوشته ها و رفتار او ممكن بود كه در حریم والای آنان رسوخ كند و آن
لذ تهای بهشتی را از آنان بگیرد. نام اورا از دفتر وجود خط زدند و خاطره ها
و همه گذشتگان او را به موج فنا سپردند و اورا تك و تنها و بیكس رها ساختند.
درگذ شته جلادان فقط با جان آدمی سركار داشتند اما آدمخوران امروز روح را
نیز میكشند.
گروهی بزرگ زیر نام تاریخ نگار هنر شناس و هنر پرور و محقق و صاحب فكر
قرنهاست كه یك پرده رنگین تاریخی از تار و پود پندار خود بهم بافته واز رنگ
و ریای روزگار بر آن نقش ها گذاشته اند. برای دزدان گمنام بسب نامه ساخته اند.
و آنها رابه آدمكشان و دزدان بزرگتری منصوب ساخته به روسپیان رسوا رنگ
عفت داده و دلقكهای بی آبرو را به سر صدر نشانده اند. حیرت آور اسث كه در این
جنجال عظیم تاریخ نگاری ازمشتی سلطنه و امیر و وزیروندیم رقاص و لوطی
دلقك و دلال محبت و كار چاق كن و رمال و فالگیر همه را به اوج شهرت و ثروت
رساندند و اورا كه صاحب یك انیشه پاك و بزرگ بوداز قلم انداخته و بسوی مرگ
كشاندند.