زندگی شاید همین باشد.
زندگی شاید همین باشد كه بتوانی تنها در كناردریا قدم بزنی
و زیر نگاه صدها چشم سبزه را كه درون یك كیسه پلاستیكئ
پنهان كرده ای به جایی پرتاب كنی، و كسی ترا نبیند.
زندگی شاید همین باشد كه به تنهایی دور شهر بگردی تا شاید
دوستی یا آشنایی را بیابی و برای ناهار به یك رستوران بروید.
زندگی شاید همین باشد كه از فرط بیكاری وخستگی سری به
كلیسای شهر بزنی و در خیل گناهكاران و بی گناهان دعا كنی تا
شاید خداوند گناهان ترا ببخشاید.
زندگی شاید همان كارت سبزی باشد كه بتو اجازه میدهد در خانه
سالمندان عمرت را بپایان برسانی.
زندگی شاید همان كارتی باشد كه با ان میتوانی داروی مجانی
و طبیب مجانی و یك كمك بیست و چهار ساعتهبه رایگان در اختیار
داشته باشی.
زندگی همان كارت سبزی است كه بتو افتخار شهروندی زیر یك شماره
داده است.
زندگی شاید همان مردی است كه كلاه ازسر تو بر داشته و به دیگری
سلام میگوید
دوم اپریل و روز سیزده فروردین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر