یکشنبه، آبان ۰۷، ۱۴۰۲

نامه دوم


اسپانیا  ثریا ایرانمنش ،،،،

علیاحضرت ،

 مرا ببخشید که مزاحمت فراهم می‌کنم  شب گذشته ناگهان بیاد اسب‌های شما و تولد شما  افتادم  ، برای شما دوبار تولد میگرفتند ویا  خواهند گرفت ؟!  حال  امروز  آنچه را که من ضبط کرده ام روی نواری  خفته است   برای آیندگان ،‌.

زیباترین صحنه زمانی بود که که هشت اسب زیبای شما برای تبریک گفتن به نزد شما آمدند  هشت افسر قرمزی  هم روی زین آنها نشسته بودند ، هشت اسب بی نظیر همه یک رنگ  براق با یال های  بلند  مانند زنان زیبای  بهشت  ودم بلندی که انرا مانند موهای دختر بچه ها گره  زده بودند  هشت ستاره زیبا  به صف در مقابل شما ایستادند و سپس با هم سر خم کرده ادای احترام کردند   پاشنه هایشان را  بر سنگها کوبیدند از میان آنها جرقه  بر میخاست   چه صحنه زیبایی  وشما از جای برخاستید صورت یک یک انهارا بوسیدید ، کسی که با اسب زندگی کند مانند همان اسب نجیب است ،

آن رخشان زیبا آن ستارگانی که گویی پرودگار تنها برای شما خلق کرده بود  با یک کردش انحرافی تعظینی دیگر کرده وعقب عقب رفتند .

آیکاش مردمان این زمانه  نجابت وادب وزند گی را از این حیوانات نجیب میاموختند ،

شما سر حال خوشحال سر جایتان نشستید .

امروز دیگر  همه چیز عوض شده  شما  در آرامگاه ابدی خود بخواب رفته اید  وان اسب‌ها  حتما غمگینند  وما نیز غمگینبم ،‌

در میان جنگلی افتاده ایم که یک طرف تیر و آتش و موشک   ودر طر ف  دیگر  طوفانی از شن وخون و پیکر های له شده .

ما دیگر زندگی نمیکنیم  معنی زندگی را از دست داده ایم رباط هایی هستیم که ماشین وار صبح  بلند میشویم  وچشمان خودرا  به دورنماهایی از خون و اتش  وجنگ ‌انسان‌های بیگناه میدوزیم وشب  بی هیچ احساسی به تختخوابخود بر میگردیم ، گاهی از شد ت درد ها فریاد میکشیم اما این فریاد درهمان چهار دیواری خانه ما خاموش می‌شود  همه از یکدیگر فرار می‌کنند  همه  از هم میترسند نژاد پرستی  بمدد چپ‌ولها ی  جهان و مفتخواران رواج پیدا کرده است و در این راه قربانیان بیشماری   را  میبینیم  ،

شب گذشته بیاد تعظیم  آن هشت  اسب  مهربان و   زیبا  با ادب افتادم  حتی ذره ای از  احساس آنها در وجود  انسان‌های این زمان  دیده نمی‌شود ،

شما به موقع به سوی خانه ابدی  خود رفتید   خیلی آرام خیلی ساده  وسر زمین شما مادر خود را از دست داد  مادری که همیشه  به روی آن رودخانه  گل آلود لبخند میزد مادری که با دسته گلهای ارزان قیمتی که به او میدادند احساس مسرت  می‌کرد  ،

جانشینی برای آن مادر نیست  شما مادر اروپا ونیمی از جهان بودید و‌حال فرزندانتان  جدا از هم به مرگ یکدیگر ویرانی  سرزمینها  مشغولند کاری  ندارند ،‌

هیچ کاری برایشان برجای نمانده تکنولوژی لوژی مدرن حتی در وان حمام هم  در خدمت آنهاست ، بنا براین  آتش  افروزی   وفشفشه هوا کردن تنها سرگرمی آنهاست  .

نه در مسجد دهنده ره که ر ندی /  نه در میخانه  که این خمار خام است ا 

میان مسجد ومیخانه راهی است   / غریبم ،‌عاشقم ،‌ان ره کدام است 

در سر زمین غربت غریب و سر زمین ویران شده خود تیزغریب تر  ، جهان وطنیم !!!پایان .ثریا 29/10/2023  میلادی

هیچ نظری موجود نیست: