ثریا ایرانمنش ، لب پر چین ؛ اسپانیا به تاریخ 3/9/2023 میلادی
—————————————————————————
چه خوب از از آن ماه لعنتی خارج شدیم حال در انتظار بارآنیم هوا گرفته ودلگیر اما بارانی در کار نیست در عوض در شمال سیلها خانه هارا روی آب میغلطانند این نوع باران جدید وقرن بیست ویکم است دیگر نم نم بارانی در کار نیست تا دلی راتازه کند ،
غباری غم انگیز شب وروز ها راه بهم متصل کرده است درست گویی با رانی از غبار بر سرت فرو میریزد
هنوز در انتظار رویاها که پاره نشده زنده نشسته ایم من هنوز بر صندلی ام میخکوبم پایانش را نمیدانم ،
همه ریشه های عشق و روشنایی ها پوسید فرو ریخت وصدای بی صدای در انتهای جاده خاموش ماند
مرزها دیگر نا پیدایند هر مرزی را میتوانی باز کنی دیگر در پی گمشده خویش نکرد چونکسی گم نمیشود همه کشته میشوند یا با مرگها بیماری های ناگهانی به درون تابوت می روند ،
هفته گذشته بانویی زبیا رو جهان را به درود گفت در بیهوشی از د نیا رفت اورا درون یک صندوق سر بسته درود خاک غربت گذاشتند اگر نمرده باشد چی ؟ اگر ناگهان زنده شود از ترس قالب تهی میکند .
او دیگر نمیتواند هوا را از خود عبور دهد .
منهم در پستوی تنهایی خویش به جدال با درد های مرییوتا مریی مشغولم انگار که وجودم میل ندآرد جهان را ترک کند چسپیده در حالی که زندگیم همه فریادی بی جواب بودوناله هایم بی پاسخ ،
در افکار خود غوطه میخورم وشبها که خواب از چشمانم میگریزد به تماشای ستاره شنا سان رمالان فالگیران میروم که صفحات مجازی را پر کرده اند خیلی با مزه هستند .
نه ! نمی پرسم من کجا بودم ، کجا نشسته ام ودر انتظا ر کی تنها گوش میدهم دلهاییرا شاد میسازنند آنقدر که گیر بیداریم تبدیل به یک خاموشی میشود .
نمیدانم و هیچکس نمیداند اما شاید من سایه یک خطا بودم یکسایه گمشده .
هوس شعر ندارم هوس خواندن ندارم هوس تماشا هم ندارم دلم سنگین وساکت است .
تحملم زیاد قدرتم بیشتر از تحمل ،،،،،،، پایان ….. یکشنبه دلگیر وتاریک
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر