دوشنبه، مرداد ۱۶، ۱۴۰۲

کام زندگی


 من دختر آزاده میهنم   ایران زمین ،‌که نامم بود شهربانو 

میدانم این ارم. برای چه روزگاری  ساخته شده. اما. عکس بهتری  نیافتم ، دلم لبریز از غم آست  آنهمه دردناک‌تر این است که  در میان کودکان دیروز و‌زنان  مثلا دانای امروز   باید  بنشینم وبه اراجیف  ازحفظ شده  ومغز شویی همسرانشان  ویا کتابهای چاپ شده امثال. خاطرات. میشل اوباما یا هیلری  کلینتون در کتابخانه ایشان  نشسته گوش بدهم  اگر حرف بزنم کارمان به فریاد وجنجال  وسپس کدورت می‌کشد . آنها خیال می‌کنند من به آنها محتاجم  در حالیکه با تمام قوا  خودم از جای بر میخیزم وکارهایم را  انجام میدهم کمی تنبلی در من ایجاد شدهذ انهم بواسطه هوای داغ وشرجی واتش سوزی های عمدی است برای لذت بردن از شیرینی اندیشه ها وتحولات و   ‌خیالات  باید پوست تلخ وترش  وزبر انهارا به دور آنداخت  ،

روز گذشته دوباره با او‌مشاجره داشتم ، دختر تو دو یا سه  ساله بودی که از آن زندگی مرفه به ویرانه سرای غربت آمدی. حال  در زیر آن گویش های  مارکسیستی احزاب گوناگون و تبلیغات شوم همسرت و. رسانه های دشمن  به شاه من فحاشی می‌کنی؟ 

چقدر خوانده ای از تاریخ آن سر زمین  چه میدانی  ؟ درون کتابخانه ات غیر از مشتی  داستان‌های امریکایی ویا مارکسیستی چیز دیگری یافت نمی‌شود  همسر تو از فروشگاه امریکایی خرید نمیکند  تنها یک قفسه متعلق بمن  است  که ردیفی مجلات سال‌های گذشته  در امریکا چاپ می‌شد وتاریخ سر زمینم بود بعنوان  امانت آنجا گذاشته ام .

در خانه خواهر بزرگت غیر از زندگی نامه میشل  وخانم اوباما واقای بیل  کلینتون  وهیلیری کتاب  دیگر ی دیده نمی‌شود شما حتی  یک  نماد از ایرانی بودن خود  درخانه هایتان نگاه نداشتید همه آنچه را که بشما دادم برایم پس آوردید. بنا براین حق اظهار هیچ گفته ای هم ندارید شما فارسی  تنها  حرف میزتید  از تاریخ سر زمینم از. شاعران ونویسندگان بزرگ  ان بیخبرید  شماتمیدانید که رودکی چه کسی بود وعبید ذاکانی   کیست حافظ را تنها در گوشه میز من دیده اید  حال من باید با کندن هر پوسته ای از پیکرم بشما بفهمانم که شاه ما درایران چه کرد   وچرا رفت ؟ تنها یک  چیز را خوب تلفظ میکنید . « شاه پولهای  ملت را برداشت  وفرار کرد » گفته همین اخوندهای کثیف و افکار پلید  همسرت خیلی به دانایش مینازد اما او تنها کتابهایی را مربوط به حزبشان  خوانده من با ذرات پوستم وپیکرم همه چیز ها رااحساس کردم احساس من بمن دروغ نمیگوید . و

حال امروز با کندن هر پوسته ای پوستی دیگر درجایش. شکل می‌گیرد واگر فلان کوینده. یا فلان  انسان را دوست دارم  شما از  او بیزارید  اورا نفی  میکشید.  زندگی شما بمن مربوط  نیست یکی از شما ها در جوهر این سر زمین در میان  اقوام ماهیگیران  ساحل تازه به دوران رسیده غرق شده ،ودیگری درمیان مردی از ماسا چوست ،. سومی هم در  پاچه  یک روسی گم شد تنها یک نفر  برایم مانده که اولین آنهاست آن پسری  که راهش گفتارش با من یکیست  چون از کودکی بجای ماشین و طیاره کتاب به او هدیه میدادم او عادت دارد بخواند او تاریخ جهان را بهتر از هر  تاریخ شناسی میداند   زیر دست پرو فسورهای مشهور ایرانشناس  بزرگ ‌تربیت شد وتنها اینجاست که من سرشکم جاری  می‌شود ،

پسرم کمک کن در میان این خارجیاتی  که بزرگ کرده ام تنها مانده آم نوه  ام تنها قورمه سبزی وبری پلو را میشناسد وچلو‌کباب را ، بمن مربوط نیست آنها دیگر متعلق بمن نیستند مادر بزرگی هستم که وظیفه ام را بخوبی انجام میدهم  ومادری که وظیفه ام را بیشتراز حد انجام داده ام ،

حال باید پوستی دیگر را از پیکرم جدا سازم  شاید در زیرش پوستی تازه بروید و مانند گلدانی  که خشک شد. شاخه هایش را بریدم گل خشک انرا در کلدانی گذاشتم دوباره انرارآبیاری کردم  شاید. زنده شود. ودوباره سبز  وبه روی من لبخند بزند  شما نه به دنبال شعور و‌معلومات  هستید ونه به دنبال فرا گیری. تنها با مردانی هستید که شما را حمایت  می‌کنند  وبجای رساندند خوراک به مغز شما  ان تتمه شعورتان را نیز تقدیم میکنید  گفته هایتان بزرگ‌تر می‌شود ،تنها یک پنداشت خام از آنچه که رفته در مغز کوچکتان میچرخد   پرسشی ندارید خودرا صاحب عقیده  میدانید  واز رنجی که من میبرم بیخبرید 

انقلاب حماسه دارد نه تاریخ وانچه بر  سر کشور من رفت انقلاب مردمی نبود. رذالت دشمنان ایران وایرانی بو د و‌شما  انرا به حساب مردم گذاشته اید  هیچگاه در هیچ زمانی تاریخ برای انقلابی  نگذاشتند  تنها چیزی را سروده اند  انقلابی سر زمین  من یک شورش  نانوشته وناگهانی  بود  در اندیشه کسی غیر از دشمنانم نمگنجید  تنها بفکر برد و باخت خویش بودند. وامروز شما  قضاوتگر شده اید بچه های دوساله وسه ساله دیروز ،

نه دیگر حرفی برای کفتن ندارم. غیر از اشک. که صفحه را خواهد شست ،پایان 

ثریا 

دوشنبه. هفتم آگوست   2023 میلادی  وبه تاریخ 2752 ایرانی 

هیچ نظری موجود نیست: