در اندرون من خسته دل ندانم کیست / که من خموشم. واو در فغان ودر غوغاست ؟!
نه ! نمیدانم کیست وچیست ونمیدانم چرا باید زیست ؟ انهم در این برهه از زمان کثیف. وننگین ،
به. دنبال خدایی بودیم که ما را با حقیقت وجودش آشنا کند حقیقتی که برای یک یک ما بی کشش بود خدایی که ما با دروغ خود اورا نیز فریب میدادیم همه دروغهای ما نیز . زایده خیال ما بود .
خدایی که چون یک آهوی زیبا. وتیز پا در. شاهراه ها میدوید وما با تیر کمان. ایمان خویش در پی. شکار او بودیم بعضی از ابن تیر وکمان ها قلابی ویا شکسته بودند ،
خدایی که خود شکار چی ما بود وناکهان بی هیچ. حکمتی یکی را. جدا کرده وبا خود میبرد
آنقدر اورا بزرگ کردیم تا به به اربابی بزرگ و سخت گیر تبدیل شده که بر کردن ما زنجیر قفل آنداخت ما برای رضای او مرتب خانه ساختیم خانه های خالی وبعضی را نیز. به دست حریق سپردیم ،
سپس ناگهان اودر خم یکی از کوچه های حریق زده گم شد
هر روز بر تعداد .تسلیحات. افزوده میشود و وهر روز شعله هایی از درون جنگلها شهرها و بوته های بیکران وبی زبان به آسمان سر میکشد .
دیگر لزومی ندارد که آتش را به دم گر،گها با روباهان ببندند وانها ا در جنگلها رها کنند ، از طریق یک فشار روی جرمی بنام لیزر همه جارا که نقطه کذازی کرده اند به آتش میکشند. وما تنها دود اتش را از دور دستها میبینم اه باز آن دهکده زیبا وتازه خاکستر شد اه باز آن شهرک ساحلی زیبا. آتش گرفت وسوخت. باز وهمچنان ادامه. دآرد. و نان نیست آب نیست و رمقی هم در جانها باقی نمانده است .
نه گلزاری ، نه جویباری نه کوهساری تنها خدارا در آتشکده میسوزانیم ، هر روز راهی شهرها و سر زمینهایی میشویم که در آنجا رودخانه ها جاریست اما. رودخانه ها خشک وبی اب ویا کمی اب گل آلود.
حال دیگر معلوم نیست که رو بسوی کدام قبله نماییم وطلب بخشش کنیم و راهی را که باید سر انجام طی کنیم هر چه زودتر. مارا را روانه سازد .
دیگر نه بزرگی وجود دارد ونه بزرگ زاده ای همه چیز روی سکه های تازه میچرخد همه بزرگی ها و خود بزرگ بینی و خود شیفته ها صاحب ان هستند به بزرگی معروفند اگر چه یک حقیر چاه کن بوده. باشند ،
امروز همه. سر از سر از یک سوراخ در آورده وحرف میزنندحرف میزنند چرند میبافند وهر کدام خودش را بزرگتر میپندارد . واز بزرگی هایش میگوید مشهور میشود وما کم کم زنده بگور میشویم .
آنها بر گورهای زنده بوسه میزنند وان شهرت بوسه هایی است که مردمان کور زاد. بر آنها بوسه زده اند .
آنها مشهورند شهر سازند دوستان کور ند واز بزرگیها به دور ،
بنا براین دیگر آرزویی در دل نمی ماند تا تو به ان بیاویزی وزندگیت را ادامه دهی ، روزها را میشماری تا تمام شوند ،کی ؟ چه موقع ؟ در چه ساعتی ؟ در کجا ؟ بوی گل عطر عشق. مبدل به بوی تعفن ریا کاری ها شد .
پایان . دوشنبه 21/08/2023 میلادی و،،،،، درجه حرارت در سایه. ودر اطاق ۲۹ درجه است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر