4ثریا ایرانمنش ، لب پر چین ، اسپانیا ،
خدایانی از نوع دیگر. ناگهان بر ساکنین کره زمین حاکم شدند. سیارات بهم ریختند ماه دو نیمه شد خورشید کم کم در پشت ابرهای تاریک. پنهان گشت خدایانی با قدرتی نامریی بر زمین وزمان وافکار وپندار وکردار ما حاکم شدند ،
هیچکس آماده این تحول نبود تا آن خدایان. « او» را از بهشتی که خود ساخته بود بیرون کشیده به جهنم. خودشان بردند سر انجام او روی درنقاب خاک کشید واسوده در کنار همسر اولش تسلیم زمین شد .
در ایام. خیلی دور. تاریخ سر زمین من جمشید نامی بود میگویند هیچگاه اواز مهری که به هستی وزندگی فرزندان بشریت داشت. جدا نشد او به انسان احترام میگذاشت وبه شیطان سجود نکرد. شیطان پرستان اورا دو نیمه ساختند .
او ازمردم سر زمین من بهشت آفرینی را آموخته بود واز اینکار هیچگاه توبه نکرد ، او جمشید دوم ما نیز از شیطان پرستان تازه واهمه نکرد ودر مقابل آنها نیز توبه نکرده بلکه سرکشی را أغاز نمود او بهشت خویش ومردمانش را دوست داشت وخدایان تازه اورا تیز شقه کردند .
امروز آن مردمان دیگر نیستند ،کسی دل به مهر مهر ورزی نمی بندد همه در صدد ویرانی خود ودیگرانند . .
زمین دارد تبدیل به یکگودال میشود ودرختان تنومند چند هزار ساله هراز گاهی به طریقی. به آتش کشیده میشوند هر صبح شعله های سرکش در آسمان پدیدار میگردد خدایان امروزی در پستوهای خویش پنهانند سگ هایشان شهر هارا در میان گرفته اند دیگر آن گوهر مهر و مهربانی جمشیدی در وجود هیچکس نیست وخدایان گذشته بخود لرزیدند .جمشید ما به کام مرگ فرو رفت .امروز هر چه در جهان. حاکم است کین وکینه و رزی است دشمنی وجویبار خون رودخانه های تف زده را پر کرده است .
دلقکها با پیراهنی مسخره خود روی صحنه ها میرقصند افسانه میگوبند لالایی میخواند ومیرقصند .
گوهر اندیشه ما مهر بود ومهر هیچگاه نخواهد مرد ، من خودم را حفظ کرده ام وان نیمه دیگرم را که به گرو داده بودم یافتم حال برگشتم به اصل خویش ووانماندم زوصل خویش .
امروز همه به عنوانی . غم دارند. گریه در چشمانشانشان نشسته است غیر از عده ای که راه را خوب شناخته اند وتن به خدمت خدایان جدید سپرده با کمال اطمینان روی خشت های نم کشیده راه میروند بی خبر از آن چاه ژرفی که زیر پایشان. دهان گشوده است .
من در میان خاکروبه هایی که میتواندحقیقت را در میانشان یافت راه میروم واهمه ندارم از هیچکس. حتی از خدایان جدید .
عده ای میتوانند از روی بعضی مسائل به راحتی بپرند ویا نادیده بگیرند قلب من در سینه ام میطپد عشق را به وضوح در اطرافم پخش میکند مانند یک آهن ربا. مهربانی را بخود جذب کرده والودگیها را تف میکند. چشمانم بخوبی بین ریا وحقیقت را میبینند ومیتوانند آنها. را رسوا کنند و،،،، سکوت بهترین است لب فرو بستن بهترین است. اما فریب نمیخورم ،
خدایان تازه. زمین را به آتش میکشند زمین های تازه وبکر را میخواهند انرا بنام گردش زمین وگرمایش میگذارند ،قوت مارا میدزدند و زباله های چند بار تصفیه شده را با رنگوروغن جلوه داده بنام غذا بخورد ما میدهند. واب شور گل آلوده که از زیر لوله های بزرگ اتمی بیرون میریزد درون بطری برایمان آماده کرده اند رودخانه ها خشک ، دریاچه ها خشک ،دریا ها کم کم رو به خشکی آبهایشان سمی است. آن آبشارهای کوهستانی بشکلی گم شدند همه آمید ما به قطب شمال ویخ های آن بود که انرا هم خدایان جدید بین خود تقسیم کرده اند. ودر بیرون گروهی گرسنه . پا برهنه عریان درون قایقهای بادی. ناگهان به اعماق اقیانوسها میروند شر کت های مهاجرتی هر روز بر تعدادشان افزوده میشود تا همهرا سوار همین قایق های مر گ کرده خوراک نهنگها وکوسه ها سازند در عوض هر خدآیی در ابنمای خانه آش یک یا چند کوسه دارد وچندین اسلحه زیر باسن بزرگش وما ! ما هنوز با افتخار از دست رفته وغرور شکسته وزبان الکن در پی خرد جمشیدی خود لنگان لنگان راه گورستانهارا طی میکنیم ،.
خرد یار ونگهبان شما باد ، پایان .
ثریا ، 27/ 07/ 2023 میلادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر