ثریا ایرانمنش و… لب پرچین ، اسپانیا
امروز زمانی است که ما با تجربیاتی تازه رو برو شده ایم گاهی سعی داریم آنها را از خود دور کنیم اماباز به به دنبال گله راه میافتیم وبهر روی بنوعی انرا در گوشه از روحمان جای میدهیم یا با ایده ولوژی های ساختگی نو أنرا مخلوط میکنیم وهیچگاه در این فکر نیستیتم که بعضی از آنها را در درون سر کوب کنیم. دنباله میشویم درب افکارمان را قفل میکنیم گذشته ها را تا حدی به زیر فرش پنهان میسازیم مگر به آنها احتیاج باشد. .
امروز دیگر کمتر کسی میتواند از گذشته خود یادی بکند. آنقدر در افکارمان وعلیرغم میلمان. انواع کثافات را فرو کردند که گاهی بکلی فراموش میکنیم انسانیم ،
لبی تر کنیم ،سیگاری بکشیم علفی و با خماری در رویاها سیر کنیم .
هیچکس به دنبال آن. نیست که خودش را بیابد. وبگوید من خودم هستم خود من کم کم گم میشود سپس با کمک رمالان وفال گیران وپیش،گویان. به دنبال خود میکردیم .
تا اینجا ما هنوز در پنهانی به بعضی از اعتقادات خود . وابسته ایم گاهی هم. در یک فلسفه یا عقیده گم میشیم وهیچگاه نمیدانیم که حقیقت چیست برای خود منطق زیاد میبافیم در حالیکه بین این دو فرق زیادی است .
عده ای امروز همه دم بو گرفته یک سیاست را گرفته اند. دور خودشان میچرخند غافل از آنکه. بزرگان چه خواب دهشتناکی برای بشریت دیده اند برای زمین وبرای طبیعت تنها کافی است نگاهی به بارانهای سیل اسا. هجوم برفهای ویخ بندانها یا. آفتاب داغ وهجوم بی امان مهاجرین بیاندازیم. هوایی را که تنفس میکنبم لبریز از سم است غذایی را که میخوریم درونش ذرات سم را میتوان یافت زمین دیگر کشت نمیدهد وامروز خاکستر مردگان. بجای خاک باغبانی درباغچه ها پهن میشود وجه بسا فردا بجای روییدن یک گل ناگهان یک گوش یا یک کلیه ویا یک بینی بر شاخه نشست.
خاک دیگر بوی خاک را نمیدهد. کوه ها همه زیرشان خالی شده کم کم فرو میریزند ما هنوز به شکست انسان پی نبرده ایم وهنوز مرگ طبیعت را باور نداریم .
جز درد نیست درمان آنجا که درد باشد
که پرده های غیبت شد آشکار مارا
امروز همه در میان دردها خفته ایم .
این گره که تو بر دل. افتاده است
کی گشایش که مشکل افتاده است
ناگشوده هنوز یک گره هم
صد گره نیز حاصل افتاده است ،
«عطار نیشابوری»
پایان
ثریا .15/04/2023 میلادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر