پنجشنبه، فروردین ۲۴، ۱۴۰۲

بزرگ‌ترین مشکل امروز ما .

ثریا ایرانمنش و…. لب پرچین . اسپانیا 

آنکه پا مال جفا کرد  چو خاک راهم / . خاک میبوسم وعذر قدمش میخواهم  

برای شکر گذاری  برای پوزش خواهی از ویرانی زمین مادر طبیعت ‌مادر ما دیگری خیلی دیر شده تست ..بی أبی کمبود باران وبرف بخصوص در این نقطه ای که ما زندگی می‌کنیم   کشتزارها وزمین را  تهدید می‌کند با کم  نوشیدن آب و حمام نکردن روزانه ما ویا نشستن پیکرمان   ،   این خشکی   درست نمی‌شود  از کسانی باید  پرسیدکه که انگشت به ماتحت. أسمان  وزمین کردیند  وبه دنبال چیزی میگردند  که خودشان  نمیداننددچیستر و بیگاری  کشیدن از مشتی بدبخت محتاج انهارا به مرز جنوندکشانده تا جایی که  شیطان زا یافته وبر  مسند خدایی نشانده آمد  هر روز اپرا پرستش  می‌کنند برایش دختران باکره  زیر سن  زا قربانی می‌کنند وخون نوزدان تازه تولد یافته را میاشامند تا همیشه جوان وزنده بمانند ،‌ایا از ادامه زندگی ننگین خود خسته نخواهند شد ؟

در این نقطه  که من زندگی می‌کنم خشکی وبی آبی بیداد می‌کند تنها یک پارک ‌بزرگ‌  که چند درخت ویک دریاچه وچند پرنده وچرنده در آن زیست می‌کنند  ریه این قسمت از جغرافیای  سر زمین پر  ابهت  ته مانده لاتین  که خشک  افتاده  میل دارند که آنرا ویران کنند بزای  بی آبی وزش هوا وغیزه ‌بهانه هایی که خودشان میاورند  ،،،، نفس کمتر بکشید هوا آلوده می‌شود راه کمتر بروید از خانه  کمتر بیرون بیایید  واگر ممکن است بمیرید تا جای ما  بیشتر باز شود وپیروان  تازه نفس  را

بیشتر کنیم هر روز ردیف قایقهای  مردان گردن کلفت وخال کوبیده  بدون خانوخانواده درون دریا ها به شهر ها ‌بندر ها می‌رسد خالی می‌شوند دوباره قایق ها به دنبال عده دیگری می‌شوند ،کسی نیست بپرسد انهاراذکجاذسکنی خواهید داد ورای چه نفعی سر زمین انهاراذویران ساخته خانواده هایشانرا رها کرده وبدون آنکه  زبان شمارا بدانند آنها را باینسو‌کوچ‌میدهید ؟ بزای بردگی آینده ؟ برای کشتن ما ؟ 

أفتاب عقل شما خاموش شده خود شما به. خشکی  مغزوشعور افتاده آید  تنها به سود وزیان خود میاندیشید   ومن هر روز لبه تیز اندیشه هایمرا  سوهان می‌زنم  وانها را تیز  تر می‌کنند ‌از دید،گآنم که همان شبنم شب گذشته روان است  وناگهان تبدیل به سیل می‌شود انهارا رها میسازم  وبه کودکانی میاندیشم که  تازه پای بر این جهان  ویران نهاده آمد ،

آفتاب  عقل نداشته شمارا خشکانده است تنها میمونهای مقلدی هستید که نگران  شکم وزیر آنید ،

 ومن همچنان  سر زندگیم را در زیر خاکستر خیال ‌اندیشه هایم پنهان دارم . تا زمان زنده بودنم که چندان طول  نمیکشد میل دارم نسل جدید را با گذشته آش اشناسازم   کتب زیادی را مطالعه کردم حتی خاطرات سیاحانی که  به سر زمین من آمدند و  خصوصیت  وطرز زندگی مارا به رشته تحریر در آوردند   بصورت کتاب انهارا بفروش رساندند سود ها بردند ‌ما ؟همچنان دریک تاریخ  میخکوب شده ایم در یک جا دور خود میچرخیم  ،

در حالا حاضر صاحب چند تاریخ شده ایم از زمان مادها ؟!!! تا زمان  حمله اعراب وسر  انجام عده ای  تاریخ را از زمان آن شورش بزرگ وحشتناک  سر لوحه خود  قرار داده اند   به آدمکشی های خوددفخر می‌کنند ،عده ای هم به درگاه آن دو مرد به راستی میهن پرست  چسپیده اند…. 

 پایان ، ثریا / تاریخ 13/04/2023 میلادی

هیچ نظری موجود نیست: