ثریا ایرانمنش « لب پر چین » . اسپانیا .
هر چیزی که در جهان هست خود بک سرودی دارد ویک ناله ای باید از ژرفتاک تاریکی ها. جان را بیرون کشید وبه لحظه ها پیوند خورد . زندگی همان لحظه هاست . شب آرامی بود. دو شمع مومی درون بک بشقاب. به همراه دو سکه میسوختند ، غذایمان را براینان آورده بودند. ودو نفری در سکوت انرا خوردیم. وسپس برای. دیدن رویاهای شیرین فردای نیامده به رختخواب رفتیم .
مسافر بود ورفت خیلی زود من درون تاریکی ها نشستم وکسی چیزی در من مینوازد سرو ی دلکش. بوی خوشی که شب گذشته ناگهان اطاق را فرا گرفت وهمان بو امروز نیز در اطاق پیچید روحی پاک از کنارم گذر کرد ،
حال دل به أهنگ. دلم سپرده ام واژه ها نا رسایند وسایه شان کم وکم وسپس گم میشوند من نمیتوانم آن بوی خوش را. به تماشای خلق بگذارم ویا آن آهنگ دلکشی که در دل از دلم بر میخیزد. با واژه ها به نمایش بکذارم .
آن آهنگ بمن پشت میکند من معنای انرا خوب میشناسم دلی دارم که بیکار در گوشه ای افتاده اما همه حواسم را یکجا جمع کرده ام مبادا انرا نیز از دست بدهم .
با دلم سخن میگویم برایم آواز میخواند ونی مینوازد ومرا از ابن جهان کثیف پرهیا هو از کنار کوتوله های سیاسی. همو سکسوئل دور میکند. من هنوز به این روش عادت نکرده ام حال تهوع بمن دست میدهد ،
من همان سنگ خارا هستم هیچ خارکنی نمیتواند ریشه مرا نابود سازد همه نوا ی موسیقی هستند وگوهر تابناک همه تاریکی ها .
خدا تیز با آهنگ دلفریبش با من همرا است خدای من خد آیی نیست که من نان از او طلب کنم بلکه گوهر آن بخشهایم را میخواهم که تا بی نهایت بنوازد وبا من همراه باشد آن خد ای من است ،
یکی جهود ومسلمان نزاع میکردند. / چنانکه خنده رفت از حدیث ایشانم
به طعنه کفت ،مسلما ن گر این قباله منست /. درست نیستت خدایا جهود میرسانم
جهود گفت : به تورات میخورم سوگند / گر خلاف میکنم ، همچوتومسلمانم ،
فرید الین عطار نیشابوری پایان
ثریا ایرانمنش
دلنوشته اول ژانویه سال نوی مسیحی 1/1/2023 میلادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر