ثریا ایرانمنش « لب پر چین ». اسپانیا
در آن زمان که بمیرم. در أرزوی تو باشم / بدان امید. دهم جان که خاک سر کوی تو باشم ،
چه ارزوه که بر باد رفت. وچه امید ها به نا امیدی گرایید وچه درختان سر و قامتی به دست تیشه دشمن قطع شدند اما ریشه در خاک باقیست ودوباره سبز خواهد شد. دوباره. رشد میکند اکر هرزه گردی وبا ولگرد گرسنه ای پای روی نهال نو رسیده نگذارد ،
أنهاربازهمان لوح ساده میشوند یا خمیری که به هر شکلی در خواهندامد نباید شکست خورد باید پیکری دیگر ساخت از جنس فولاد ،. ،
امروز صبح سحر اتفاق عجیبی برایم افتاد مانند هر صبح روی بالکن میروم ودر سکوت. بی پایان هوای تازه را به ریه های دردناکم میفرستم ،آسمان پوشیده از آبر ی سیاه بود ناگهان گوشه ای. از آسمان ابرها کنار رفتند تکهای از ماه پدیدار شد و باره . ابرها روی انرا پوشاندندند هر چه انتظار کشیدم باز آن نیمه قرص ماه بیرون بیاید. بیفاید بو دو ابرها سیاهتر ی پدیدار میشدند ،
انرا بفال نیک گرفتم ،
با خود گفتم نباید خود را فراموش کنم باید بایستم تا به اندیشه های دیگری برسم ،
نباید بکذارم مرا محو کنند تا خود بنای دیگری را بسازند ودر همان حال بفکر مردمی بودم که در حال حاضر در میدان رزم به دنبال آزادی خویشند نباید بگذارند آن نا پدری امت شریعتی ذیگر بنا دهد. ما یک ملت بزرگ هستیم نه امتی تهی مغز که احتیاج به به یک نا پدری داشته باشیم ،
نباید بگذاریم که ما را باطل سازند باید حقیقت وجود خویش را آشکار کنیم ،
من خدای نیستم که از دگر گون شدن انسانها تصویر دیگری بسازم مفاهیم دیگری در ذهنم روان است من یک أیینه هستم ودر این امیدم که ملت از جای برخاسته دوباره دچار جنون نشود. وان شه زاده صدف نشین هر آن دستهایش را بیرون نیاورد تکلیفی برای ملت روشن نکند او خودنوکر استبداد است در. لباسهای فاخر ،
همیشه یک شاید یایک اما در گوشه ای پنهان است وهمیشه یک احتمالی وجود دارد که مردی به راستی میهن پرست از جایی بسیار دور که از حقیقتی پنهان. با خبر آست بر سر راه ملت رنج کشیده ظاهر شود وسر زمین ویران شده را نجات باشد ، ،
با مید آن روز
ثریا ایرانمنش 21/09/2022. میلادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر