شنبه، شهریور ۲۶، ۱۴۰۱

مهسا به بهشت میرود


 ثریا ایرانمنش. « لب پر چین » اسپانیا .

ما مردم هر مسئله ای را که از  راه دور می بینیم از روی آن بسرعت میگذریم  ، وهر جا انبوهی گرد هم آیند. ما بر فراز آنها مینشینیم ،

مهسا دختر زیبای کورد  برای چند روززاز  دوزخ به جهنم آماده و بلا فاصله مسئولین کشتار او را  راهی بهشت نمودند  اما نه بطور طبیعی وروی دست‌ها پاکیزه بلکه در یک کشتار گروهی .

حال عده ای مرتب انرا نشخوار میکنند ومیجوند چند جوان.  کوله پشتی بر دوش جلوی بیمارستان  همان حرفهای تکراری را دورباره بالااورده  وفرو میدهند قبلا. همه دختر آبی و  بعد  فلانی شدند حال مهسا شده اند ، مهسایی که مانند قرص ماه  میدرخشید . خود ماه بود که از آسمان  به زمین آمد وچند صباحی  زیست ‌. به دست فرشتگان نکیر ومکر به بهشت رفت  بیشتر مردم از ترس آنها را شهبازان  اسلام مبنامند .

آنها همیشه در انتظار یک تکه تازه گوشت هستند تا بجویند  ومردم نمیتوانند انهارا. نه بجوند  ونه بروبند  ،

آنها همیشه سوارند وما همیشه پیاده تا زمانی که مردان از خماری بیرون آیند پبپرسند بیرون چه خبر است ،

جدال با این اهریمنان   پایان ناپذیر است آنها ماموریت دارند هویت ایرانی را بکلی از صفحه تاریخ پاک کنند با کمک  حضرت اسرائیل و قوم الظالمین  آنها را به بهشت تازه  ببرند .در هر دوره ای زمانی پهلوانی بوده است امروز پهلوانان را تیز به کشتارگاه  میفرستند  هیچ پهلوانی حق ندآرد به پایان کار خود بیاندیشد .

حال آدمکشان خریداری شده از  سر زمینهای دیکر  گرسنکان و قحطی  زدگان کوچه و بازار   در انتظار پایان تا ریخ ایستاده اند ،

حال دیگر این بسته به گزینش ماست نوکر اقوام ابراهیمی میشنویم وبا داوطلبانه  به. استقبال  مرگ میرویم  ،

امروز چه کسی را فرا بخوانیم تا بکمکد ما بیاید  پیمان ابراهیم مهر وموم شده ایرانی وجود ندارد باید. به این قوم گره بخورد.  مکر دوباره مانند یک ققنوس سر از خاکستر خویش بیرون آرد. ودوباره شکل بگیرد ،

در انروز دیکر ما نیستیم  ودیگر نمیتوانیم چهره اهریمن وار  این مردان وزنان نابکار. را ببینیم  که هیچگاه آنها را نمیشناختیم  آنها از ما نیستند. از قومی دگرند .

مهسا همانند  سیمرغ تند پرواز بسوی آسمان‌ها گریخت  به همراهرخدایان  خرد واندیشه که از جان انسانی که در چهره زیبایش هویدا بود ،

او معنای واقعی زندگی است. که مرگ را به تماشا گذاشت  وامروز دیگر دست هیچکس به او وامثال او نمیرسد ،

ملتی رها شده گرسنه بی حوصله و نوکر خانه زاد  که جان ومعنای خرد انسانی را بکلی از دست داده است  ومانند بک قایقرانی  بی حوصله قایق خودرو در لجنزار هاوخیزابهایی که لبریز از مارهای  سمی وگزندهذ وکشنده است میراند انتهای سفر کجاست  ؟ معنای زندگی چیست !؟  باد بانها همه در هم پیچیده شده است ، 

در خاتمه. اندوه خود را  به خانواده غمزده وعزت دار او   تقدیم  میدارم  هر چند این اندوه عمیق دردی را از آنها  دوا نمیکند اما. به سهم خود وظیفه دارم که بگویم ،

اهای ملت شریف ایران ،،، مقصود نابودی شماست. اول از نسل نو شروع کرده اند. افراد میان سال  خودشان راه  گورستانها راز بخوبی  میشناسند  ، زبانمان نیز عربی خواهد شد  وزبان شیرین پارسی در کنار لوحه خط میخی به موزه ها سپرده  می‌شود  ،حال خود دانید ،

پایان 

ثریا ایرانمنش  17/09/2022 میلادی 

هیچ نظری موجود نیست: