جمعه، تیر ۰۳، ۱۴۰۱

گلوله جلوی توپ

 

ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !

سینه صبح را  صفیر گلوله شکافت /  باغ لرزید  وآسمان لرزید  / خواب کبوتران را  آشفت .

سرب داغی  به سینه های شان ریخت  / ورد گنجشکهای  مست گسست / عکس گل  در بلور  چشمه ها شکست 

رنگ وحشت به لحظه ها آمیخت / پر خونینی به شاخه ها آویخت ............" ف. مشیری" 

اگر جنگ ادامه یابد اگر جنگهایی دیگری شروع شود  آنگاه ما مانند  پرندگان خودرا درکدام قفس جای دهیم تا ا ز گزند درامان باشند ؟  آن دلقک کوتوله  با کمک اربابانش توانست  دنیارا تسخیر کند واوباشان را بطرف خود بکشاند وسر زمینهای بزرگ را تکه تکه کنند  سه قسمت چهار قسمت  یا هر جند قسمات که میل دارند بخورند سیری نا پذیرند  سخت گرسنه اند  برایشان هیچ چیز وهیچ کس دردنیا  مهم نیست . عکس پسرکی را که تیر به سرش خورده  برای تکه نانی درکفن به تماشا گذاشته اند  این نقش صبحانه  ما وناهار وشام ماست !

دلقک کوتوله با استین های کوتاه صورت برافروخته  از سیری وخوش خوراکی  جلوی دوربین می اید باز قربانی میخواهد  باز خون میخواهد  باز پوست میخواهد برای ترمیم پیکرهای سوخته از ما بهتران .

خوب این سر زمین با کلی خوشحالی وارد اروپا شد  سخت بخود میبالد که اروپایی شده ونمیداند که این به قیمت از دست دادن همه  کشتزارش میباشد حال داخل ناتو هم شده  عده ای را که مخافت میکردند کنار گذاشتند 

از امروز تن یک یک مادران وپدران باید بلرزد که مباد فر دا جوانان مارا به  آن کشتار گاه بفرستند ؟! شاید هم برای همین که این سرمین بیشتر جوان دارد  تا پیز ویا شاید پیرهایش جوانترند !! برای رانندگی مجروحین وکشیدن ماشین های نعش کش   .

شب گذشته روی یک وب نقبشه ای از تجزیه وتکه تکه شدن روسیه بزرگ را دیدم حال راست یا دروغ ا همه خنده دار تر آنکه وزیر خارجه سر زمین ملاها  رییس جمهور روسیه را" عالیجناب " خطاب کرد ! پرودگارا اینهمه بیشعوری ؟ در کجای دنیا میتوان یافت مگر درهمان کشورهایی دوست آنها مانند ونزولا وبقیه !!!  بیهوده نشستن  بیهوده اندیشیدن بیهوده برای  ایجاد یک زندگی نا  پایدا ر وموقتی که هرآن فرو میریزد اما جای ارربابان مجکم است از  ساختمانها یه طیاره ها وکشتی های روی آب در حرکتند  جایشان محکم است اگر زمین زیر پاهایشان لرزید روی آب میروند ویا دراسمان گردش میکنند هرکدام کاخ های مجللی است مانند روی زمین متزلزل وفرورفته وبی آب .

امروز روی توییتر یک دختر خانم محجبه نوشته بود  " من برای یکماه رفتم اسانیا خانه داییم  آنها کولر  نداتشند ونمیدانند که وب یعنی چی !!!! اگر جلوی دستم بود محکم میکوبیدم توی سرش  دایی تو معلوم است که کو.لر ندارد لابد دریک دهات بوده وکولر داشتن هم کار هرکسی نیست برق گران است خیلی هم گران اما از "وب "؟! خدمتکار خانه من با گوشی اش مرتب با مراکش  با دخترش روی وب حرف میزد  نمیدانم اینها درازای چه مبلغی خودرا بفروش میرسانند وبرای ویران کردن سر زمینهای دیگر ونشان دادن سر زمین ویران ما اینهمه تبلیغات میکنند .

آآنچه که مسلم است  دنیا دارد رو به نابودی میرود  

  ومن ودنیا باهم  به آخرین سفر میرویم بعد دیگر نه بمن مربوط است ونه به دنیای بعدی  یک یک مردانی  را که میشناختم از جهان رفتند یک یک بانوانیر ا که  شعوری وعقلی ودانشی داشتند از جهان رفتند  حال من مانده ام این ویرانه سرا وچشم به در که چه موقع از راه میرسد . 

هنگامیکه امید دردل تو مرد یعنی تو مرده ای وآن جسد بیروح دیگر تنها جای بقیه را میگیرد ویک مصرف کننده میباشد  امید درمن مرده سالهاست که مرده دیگر آرزویی ندارم  کوچکترین  نوه ام  همین امروز  فارغ التحصیل میشود .از اینجا میرود همه رفتند  همه رفتند من تنها دردنیا دریک جاده پر خطر راه میروم بی هیچ هدفی  وبی هیج عشقی یا ارزویی / بقول آن شاعر از جهان گریخته : دیگر  دراین گسیخته باغ / شور افسونگر بهاری نیست / همه قصلها یکی شده اند ما اززمستان ناگهان به تابستان رفتیم بهاررا ابدا  احساس نکردیم  ودیگر گلهای خوشبوی بهاران را درباغها  و  آوای دختران دشت را نخواهیم  شنید وآواز برنجکاران  را وکشت کنندگان را همه چیز صنعتی وماشینی شده  مخلوطی از خاک وخاک اره با کمی اسانس ورنگ  وتنها باید به شاخه های برگ بنگریم که پر خونینی پرندگان برانها  اویران است . همین . نه بیشتر  نباید خودرا فریب دهیم .

نرم نرمک سکوت  .نرم نرمک بی امیدی  وآن رفته ها دیگر باز نمیگردند وآن پرندگان خوش خوان دیگر هیچگاه به لانه هایشان مراجعت نخواهند کرد  باغ خانه ما نیز خالی  از هر درختی است از هرجانی  واز هر ...امید ی .....پایان 

ثریا ایرانمنش / 24/06/2022 میللادی  !

هیچ نظری موجود نیست: