چهارشنبه، خرداد ۰۴، ۱۴۰۱

خروش بی امان


ثریا ایرانمنش « لب پرچین » اسپانیا

اینکه بالا گرفته ، در أفاق ، نیست فوج کبوتران سپید ، که بر این بام میکنند پرواز .

رقص پرندگان  رنگین  نیست ،  اینکه از دور میشکافدنور 

نیست رویای بالهای  سپید ، در غبار طلایی خورشید .

این هیبت  که رفته تا الفاک   ، چتر وحشت گشوده  بر سر خاک 

نیست شاخ گل وشکوفه  وبرگ ، 

دود است  ابر است  وخون واتش است    ومرگ است.،« ف،‌مشیری »

سپاهیان با گلو له هاو توپ ها  

  وتانگها  در  گرد جماعت فرود آمدند. ودستور دادند ویران کنید همه را با کمک همان بمب های دستی .

ناله هایی از درون خاک بر میخاست ..اهای من زنده ام زنده ،

دختری هراسان  درخیابانها فریاد میکشید صبر کنید ویران نکنید.  هنوز زندگانی زیر اوارند  

اما مردی باخشًونت  چادر دخترک را برسرش کشید ‌،و گفت ساکت .

تازه خورشید روی ویرانه ها  نور خودر ا پهن کرده  بود که برق سر نگونگی ویرانگران. بر آن ویرانه سرا تابید .

هنوز صبح نشده بود که خیل. قاتلان سرازیر شدند  وزمانی که انوار  طلایی رنگ آفتاب بر چادر آن زن نشست ناله ای از زیر زمین بر خاست  ،،،،ما هنوز زنده ایم ویران  نکنید ما زنده ایم .

به تمام خبرگزاری ها سر زدم حتی انهاییکه در صندلیهای چرمین خود فرو رفته ودر افشانی میکنند وگرد کلاب هاووس میگردند . آیا خبری را بما می‌دهند چه شد چگونه شد ! چرا خوزستان اینهمه نفرین شده است ؟!  وایا تنها یک شمع من کافی است برای آنهمه مرده ،

دریغ  کسی نبود نا جوابی بمن بدهد ،.خدایان  نیز مارا تنها گذاشتند  وحال دستی بهم میمالند و گذری به (خبرهای روز) می اندازیم،،،، ! 

حال دیگر نه ماه در آسمان جلوه دارد ونه نور خورشید گرمایش اثری بر جای میگذارد می‌رود تا آن. لخته هارا پنهان سازد ‌بسرعت برق آهک روی آنها خواهند ریخت تا بویی بر نخیزد  ،

اهای مردم بیدار وبی غیرت خودفروشان دوره گرد این مرغی است که جلوی هر پنجره شما خواهد نشست وهجوم بی امان خونخواران برای نابودی هویت شما دست از آستین بیرون آورده. است درکنجی  بعنوان بک دنباله سر زمینی  آویزان خواهید شد وبه  افتخارات  گذشته تان فکر خواهید کرد. سر زمینی را  باطیب خاطر ومیل باطنی وهوس  به دست  راهزنان ‌قاتلان سپردید.  و….دیگر هیچ .خوزستان همچنان خون می‌دهد و هزاران شمع  روشن برای آنهمه خون کافی نیست …….پایان 

ثریا ایرانمنش 25/05/2022  میلادی .

هیچ نظری موجود نیست: