». اسپانیا ثریا ایرانمنش .« لب پرچین »
یکبار دیگر چندین سال پیش نوشتم ، ای سر زمین اهورایی من ای اسیر ودربند آنجا که ما در خواب عشق فرو رفته بودیم آنجا که جایگاه بهترین صنایع جهان بود آنجا که رستم دستان زاده شد ودیو سپید را در کوه زندانی کرد. .
ایران اسیر . از بلند ترین قلعه های الوند ما دریا را می دیدیم ودر آن روزها ما آزاد بودیم اما ،،،،آگاه نه !
در انزما ن پادشاهان بزرگ بر صخره های بلند هزاران کشتی را تماشا میکردند وهزاران سر باز. گوش بفرمان ،
امروز کجا هستند. واین دیوان از کوه فرار کرده عقده ها واینده منحوس خودر را تا قعر آفریقا برده اند وگوش کودکان ونوجوانان را با اندیشه های کثیف وألوده. ، خود پر کرده اند ،.
از اسارت آن سر زمین وان ملت بمن هم سهمی رسید اما از گذشته پر شکوه خود راضی هستم ،
بر خوشبختی های دیرین گریستن کاری بس ناجور ونارواست پدران واجداد ما خونها.ر یختند وزیر همان خاک ارمیدند زمین را سینه خیز پیمودند تا دشمنانت را بیرون برانند. آنها نمیدانستند دشمن در درون خانه. لانه کرده است .
هیچکس جوابی نمیدهد مردگان همه سکوت کرده اند و زندگان همه مرده اند بازار برده فروشی رواج دارد خواننده افغان. میخواند که بیا سری به حافظ اندازیم و با او می در ساغر اندازیم او نیز مانند ما سر زمینش در اسارت است .
دیگر نه به ماه مینگرم ونه به خورشیدتابان که روزی گرمایش بمن جان میداد وامروز جان ستان من است دیگر به آهنگی گوش فرا نمیدهم ودیگر نخواهم گریست چرا. که چشمانم نیز. به خشکی نشسته اند .
حال میل دارم که مرا با شراب غسل دهند ودر میان خوشه های انگور مرا به آتش بکشند تا دودی معطر بسوی تو بفرستم ، ای سر زمین دلیران و شاهان . که امروز در نکبت وبدبختی در میان مشتی سوسک ومار ومور داری جان میدهی ،.ترا ستایش میکنم واز دور با چشمانی لبریز از اشک به تو درود میفرستم..
نمیدانم آیا روزی أزادی ترا خواهم دید یا نه به هر روی دیگر در آنجا زمینی ندارم تا انر شخم زنم واز نو بکارم ،
بدرود ای سر زمین اهورای ودلیر من ایستاده بمیر .پایان /// ثریا ایرانمنش . 18/05/2022 میلادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر