دوشنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۴۰۱

مشروطه

ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !

سحر گه رهروی در سر زمینی / همی گفت این معما با قرینی 

که ای صوفی شراب انگه شود صاف / که درشیشه برارد اربعینی 

شاید این ابیاترا بارها  دربالای  صفحاتم نوشته باشم و  شاید کسی چندان ا زمعنای ان نداند و وآنرا درخیال به همان خم شراب وشیشه وچهل روزه  گره زده ورد شود .

اما این معمای بسیار دارد معنایی که باید صدا هزار گره را باز کرد ومیلیونها کلماترا مانند قند درون دهان طوطیان شکر شکن گذاشت تا بفهمند یعنی چه .

مشروطه بقول آن گرامی مرد یعنی قانون وقانونی که برای سر زمینی نوشته شده وغیر قابل تغییر باشد  این ها تنها برای کشورهایی است که دران حکومت معنا دارد قانون معنا  دارد ودرواقع حکومت مردم بر مردم است نه بر سرزمینی مانند سر زمین هزار چهره ما که رضا شاه مرحوم با هزاران  بدبختی ودست تنها توانست دست ایلیاتی ها وراهزنانرا کوتاه کرده ویک سر زمین یک پارچه را ساخته به دست فرزندش بدهد واو انرا مانند جواهرای درخشان درمیان جهره های منحوس همسایگان وصد هزار چشم نا محرم  صیقل داد درخشان کرد وتاج بر سر زنان گذاشت  /خوب دراین میان عده ای هم میل داشتند ن با بلبشو وگیلاسی عرق ونشمه ای درکنار  ابگوشتی زورخانه ای زندگیشانرا ادامه دهند ودرتنگنای کراوات کت شلوار فرانسوی وزبان نوین چندان اشنایی نداشتند  بابا دم غنیمت است برو جلو ببینم کارد را اززیر بغل بکشند بیرون مانند فیلم مثلا قیصر طرف را کاردی کنند  نه به مزاق آنها خوش نیامد وآن دسته دیگرنیز که تحت آواز های دلپذیر اواز  گنجشکان آنسوی اب قرار گرفته یا از سوربون امده بودند یا از قففاز وشوروی حال مایل بودن این سرزمین به آن صورت اداره شو د چه گوارا قهرمانشان بود !!!  ودست های هم بودند که با چنگ ودندان پایه های چوبی منبر را چسپیده بودند وبرا ین گمان بودند که عمامه بسران واقعا فرشته های درگاه  باریتعالا میباشند  ناگهان سفره ازادی پهن شد   اما نمیدانستند آنرا چگونه  مصرف کنند  وچگونه از آن استفاده نمایند  ازادی یعنی دزدیهای کلان از  موقیعتها وبردن زنان ودختران به سازمان های مخوف وتیمسارها دارای خانه  ومادامی که حاکم بر آن خانه بود وبقول  یکی ازهمین تیمسارهای  با یال وکوپال مانند خری که به او خر مهره آویزان کرده باشند دارای یک خانه بزرگ بود ومادامی بر ان خانه حاکم واو خودرا همسر آن تمیسار مینامید    با اتومبیل بزرگ  شهر داری جا بجا میشد وتیمسار کوتوله که هنوز چای خوردن  را بلد نبود وآنرا درون نعبلکی ریخته وهرت میکشید صاحب آن خانه بود وپس از انقلاب با سر فرازی تمام  میگفت همه قوانین دولت گرد منقل درهمان خانه وودرکنار پری رویان حل و فسق  ویا نوشته ومهر میشد ! 

شاه بیخبر ازهمه این  ویرانی ها  وبا اعتماد به دوستان!!! که از دشمن برای او بدتر بودن تنها نگاهش به دوردستها واینکه روزی سر زمینش مانند یک برلیان درخشان بدرخشد کجا؟ یکسو پاکستان فقیر . سوی دیگر عراق بدبخت  وانسوی دیگر ترکیه که تنها راهرویی بود اتومبیلهای خریداری شده از اروپا از آنجا ردمیشدو آقایان سر گردان ودران سوی قاره که چشم به انهمه چراغ های الوان دوخته بودند  واحتیاج شدیدی به ان  آب رودها داشتند و درمیان ابهای سر گردان چشمانی تیز بین داشتند به اینهمه روشنایی مینگریستند ناگهان احساس کردند شاید چشمانشان کور شود بهتر اسنت جراغ را خاموش کنند دست به دامان همان پا منبری ها وچاقو کشان ونشمه دارن شد ند ودیگر باقی  داستان را خودتان  بخوانید .

حال شب گذشته مردی با چهره ای نحیف ودلی پر ارزو داشت از مشروطیت وحکومت پادشاهی وقانون اساسی سخن میگفت ....قانونی   بی مصرف که هر کسی در خانه اش نشسته ویک قانون اساسی نوشته حتی خواننده شهیر و بزرگ درگذشته نیز صاحب یک نسخه قانون اساسی است انگار برای یک بیمار رو بموت دارندنسخه میپیجند.وخبرنگاران  پا پتی دیروز تاریخ نگار امروز ما شدند !!!

بمن مربوط نخواهد شد  من  عمر ندارم ودر تورهمان نفرین مادر مرحومم گرفتارم او که ا ز پاپ کاتولیکتر شد زرتشی بودن راننگ دانست ورفت آنچنان مسلمانی شد که در سجاه اش چهار قران ونهج البلاغه  و سایر کتب دیده میشد نتوانست مرا به راه راست هدایت کند بد جوری سر پیچی میکردم به دلم نمی چسپید با زبانی بیگانه که معنای آنرا نمیدانم سر به درگاه پرودگار فرود ارم با زبان خودم با زبان دلم با او حرف میزدم .این اختلاف بزرگی بود بین مادرودختر .

هر کس اوراد وست داشت برایش یک قران میاورد قران اریا مهر که معلوم نشد دردستان چه کسانی گم شد /قرانی که از پدرش به اوبه ارث رسیده بود وبا دست نوشته شده من توانستم انرا در ببرم از دست دزدان  قرانی که من درمکتب انرا تمام کرده بوم وبرگهایش زردشده بودند دوقرانی که خودش ابتیا کرده بود !  به هر روی باو گفتند شاه بداست اوهم فورا هورا کشید وتمام شد من رفته بودم سالها بود که ازمیان انها گم شده بودم .

حال این قانون اساسی ومعنای مشروطه را برای چه کسانی باید نوشت وتدوین کرد ؟ برای جانیانی  که درخارج به اتومبیلهای گرانقیمت خو دمینازند درکنار فاحشه های جوان ؟ برای مردانی که مهر بر پیشانی خود داغ کرده مانند الاغهای که بر پشت انها مهر میزنند ! برای اپوزیسیونی که هریک برای خود دکانی باز کرده وغیر از عربده کشی  وفحاشی کاری را بلد نیستند ؟ ویا برای مافیای تریاک وکوکایین وحشیش ؟  ومواد غذایی وفروش زنان ودختران ! برای چه کسی باید قانون اساسی ومشروطه را تدوین کرد؟.واز انقلاب مشروطیت سخن گفت ؟ ث 

پایان 

ثریا یرانمنش 16/05.2022 میلادی . 

هیچ نظری موجود نیست: