دوشنبه، فروردین ۲۲، ۱۴۰۱

باغ وحش


همه شب در این امیدم  که نسیم صبحگاهی  

به پیام آشنایان بنوازد أشنا را 

در فضای مجازی به دنبالش میگذشتم تا یک خط خصوصی ‌ ویا راهی پیدا کنم وبه او بگویم بس کن. بیفایده است نگاهی براین باغ وحش بیانداز از بزرگانش قوچ علی که سالهاست هیکل گنده کرده  تنها سر کرمیش پارتی دادن پارتی رفتن کنسرت رفتن  وتماشا ی فوتبال است گآهی هم برگی را که به دست او می‌دهند. از رو میخواندتا دو قدم جلو آمده ‌خیزش مردم را به عقب بکشد.

آن حوری زاده بازبان  شیرین ونمکینش برایت قصه حسین کرد می‌گوید واشعارش را میخواند  آن سومی برایت جلوی میکروفون ودوربین ویسکی مینوشد وطرز. پختن سیراب شیردان وکله پاچه را می‌دهد  کاسه گدایی بعضی ها هم دور میچرخد آن یکی شهرام جان  که سالهاست ملت را میدوشد به عناوین مختلف  وان طوطی قمی کلاه که تازه از را رسیده وچهچه زنان بر هر بامی مینشیند ‌دست آخر مریم قجر   جانشین مارگریت گوتیه  میخواهد تاح وتخت  را به یغما ببرد .

نه تو بیهوده مید‌وی ‌اینهمه سنکلاخهارا  طی کردی. تهمت شنیدی بد نامی  کشیدی. به کجا میخواهی بروی  ؟  وسرانجام کجامیروی ) …..

اما او همچنان میدود بی هیچ هراسی  همچنان میجنگد  بی هیچ اسلحه ای  ،نه !نتوانستم اورا بیابم ‌بگویمکه بایست. دیکر بس است  این وطن وطن نشود حد اقل پانصد سال کار دارد  تا بقایای آن جانوران را از در و دیوار  آن پاک کرده وبا عطر  گل رز انرا شستو دهیم. وتاج وتخت گمشده که بیشتر نگین های  اصلی انرا بیرون اورده بجایش  سنگهای بدلی کذاشتند اند درزمان اکبر شاه کوسه دیگر به درد ما نمیخورد روی آن نیز خاک مرده پاشیده شده است  وان وطن برایمان وطن نشود .

 

روز گذشته نوه امرا پس از مدتها دیدم اولین نوه ‌پسریم.ر ا.  من در  مقابل او یک یک بچه کوچک  بودم با قد  بلند  ورزیده وسرشار از شادی وجوانی وارزو عکس دوست دخترش.ر ا نشانم داد و، میخواهد عروسی کند ،

 اه  روزگار چه زود گذشت. همین دیروز بود که در بغل من ارمیده بودی  مادر وپدرت هردو  کار می‌کردند  …..

اه چقدر ک‌وچک  شده بودم کنارم نشست وبر پیشانیم بوسه زد. اما….. من عکسی را به او نشان دادم عکس یک دریا دار ایرانی. یک کاپیتان کشتی شاهنشاهی وبه او گفتم. روزی در دلم این آرزو بود که سر زمین ما أزاد  شود وتو جای این  کاپیتان دریایی را بگیری خوب حالا زیست  شناس شدی بهتر است مردم. را بهتر میشناسی وسر زمین من هرروز به سوی  نابودی فرو می‌رود ودر بیرون شغالها وسگها وگر،گها به جان هم افتاده  بعنوان اپوزیسیون ومشغول دریدن   وپاره کردن یکدیگرندو ‌قربانی کردن مردم داخل   وقوچعلی  مشغول تماشای این نمایش است وزیر لب  میخندد به اینهمه حماقت ..‌ ۱۱/04/2022/  میلادی 

ثریا ایرانمنش  لب پرچین اسپانیا 

هیچ نظری موجود نیست: