یکشنبه، اسفند ۲۹، ۱۴۰۰

کمبود ها

 

ثریا
ثریا / اسپانیا /

وقتی میگویند ننویس ننویس ! چقدر کله شقی ودیوانه ؟ اصلا بتو چه ! 

آه بمن چه ؟! من هم یک انسانم که درحول و حوش  این دنیا راه میروم  حق دارم بدانم چرا کمبود نان است  قفسه ها  همه خالیند مواد غذایی کم کامیون داران وارابه چیان ها تراکتور ها خیایابنهارا اشغال کرده اند  گوینده با یکدهان گشاد ودندانهای برآمده وبا لبخندی شیرین از جنگ اوکراین میگوید  خوب حق هم دارند بیشتر گندم وروغن افتاب گردان از آنجا و روسیه  به همه جای اروپا میرسد بنام سبد اروپا !

 دراین فکرم که این سر زمین لبرییز از افتاب من تا بحال یک گل آفتاب گردان دراینجا ندیده ام اما  درروسیه سفید برفی واکراین  گل افتابگردان  کشت میشو.د وروغن ان به همه جهان صادر میشود 

گندم ازهمانجا ها میاید  حالا دکانها بسته شده اند اینها هم کامیونهارا راه انداخته اند  که چی ؟ مثلا که چی ؟  بروید کشت کنید اب دارید زمین فراوان هم دارید بجای کلاب ودیسکو. فاحشه خانه  کشتزار بسازید  اما مگر دراین دنیا کسی اختیارش دست خودش هست ؟ مثل من ؟ سه تا زبان فارسی روی این برنامه نشسته هربار یکی پ را نمیزند دیگری ر ت را نمیزند سومی اصلا نمینویسد ! تابلت هم دستوری هرچه میلش بکشتد همانرا مینویسد  وقتیکه میروی که آنرا تصحیح کنی واشتباهاتت را رفع کنی ناگهان از صحه روزگار محو میشود  انگار نه انگار تو  کلی افکار دانشمندانه اترا زحمت دادی  وچرندی نوشتی که نه به درددنیا میخورد  ونه گوری برایت میسازد .

 تازه فهمیدم چرا الن دلون میرود تا بمیرد کاش منهم دل وجریت اورا داشتم .نه من زندگی را باهمه تلخی هایش دوست دارم  تازه امروز صبح برای سال نو کلی چسان فسان کرده ام  تنها هستم تا بعد ازظهر !!!!

روز گدشته دخرکم امد گفت حتی نان درخانه نداریم همه سوپرها قفسه هایشان خالیست  حال بروم ببینم جایی را پیدا میکنم پسرش مشغول   امتحان  است سال آخر آخرین امتحان ودرسه دانشگاه دررشته اش قبول شده باید تغذیه شود حال من خر احمق  چیزی نخوردم مهم نیست توالت کمتر پر میشود  هنوز خبر ندارم ببینم چیزی پیدا کرده یانه .

اینها هم خونسرد  روابطها درست است به هم میرسند فروشگاهارا مردم چپاوول کرده اند .

 بیشتر خودشان خالی کردند وانبار نمودند وفروشندگان وخانواده هایشان  برای بقیه بقیه مردم چیزی نماندن بروند  بمیرند  مهم نیست .

حال تنهاخبرشان این است فلان اسپرت من برد فلان فوتبلایست برد وفلام اکتر درقدیم چگونه فلامنکو  میرقصید  برایشان مهم نیست  برویم دنیال اسپانیاییهای دور دنیا انهارا پیدا کنیم ببینم درآن سر زمینها ایا بهشت موعود را یافته اندیا نه ؟ همه فراریند  ماهم فراری هستیم اما تنها هیچ دولتی هیچ ملتی ازما حمایت نخواهد کرد تنها یک راه داریم برویم بسوی سپاه ودستهارا بالا ببیم بگویم .......زیر تیر رگ بار انها جان بدهیم .

خبر از آن یکی ندارم ایا انها هم درمضیقه هستند من چون اجازه ندارم  غذای  بخورم تنها کمی نسکافه چند عدد ذرت بو داده واگر باشد کمی نان خشک همه صبجانه مرا تشکیل میدد وشام هم یک عدد ماست .نه گوشت میخورم نه ماهی ونه میلی به چلو خورش پر چربی دارم نه هیچی میل ندارم درحاللی که بچه هایم  یخچالهایشان خالیست . 

 پرودگارا کجا نشسته ای ؟ درچه حالی دلت برای ما نمیسوزد ما که کاری نکردیم نه آدم کشتیم ه دزدی کردیم ونه خود فروشی ونه دیگرانرا بفروش رساندیم خبر چینی هم نکردیم مشت دیگری را هم وا نکردیم سرمان بود در چراگاه خودما ن میچریدیم حال علف بو د یا جو یا گندم برایمان فرق نمیکرد اقلا سری بما بزن از ما دلجویی کن بقول دعای این جایی ها نان هرروزه مارا بما بده ! نه هفتگی یا ماهیانه یا سالیانه  !

ما که به کلیسای تو کمک میکنیم به مردم افتاده نیز کمک میرسانیم پس چرا اجری نداریم ؟ ایا راه را عوضی میرویم >

آخرین ساعتهای سال کهنه است هفت سین مینیاتوریم را چیده ام   تنها امیدم به همان اب باریکی بود که درجویبار همه ما جاری بود یکی یکی قطع شدند حال من مانده ام  این ویرانه ها وویرانگری ها درنماد یک تماشاچی .

....خیر پایانی ندارد داستان همچنان ادامه خواهد داشت . رو.ز گذشته یک برنامه ساز وگوینده خوش قیا فه وجدی را  که سالهای پیش یک برنامه جدی و مفصل راجرا میکرد حال درنقش یک پا انداز باری بازکرده  ونقش بازی میکند صاحب باز است ...مثلا ! 

بهر روی باید نان خورد ویا........مرد  راه دیگری نیست دستورات از بالا میرسند بازی همچنان ادامه دارد  تا یکی از قوا برنده شود ما مهره ها هم اینسو  وان سو غل میخوریم تا دریک سوراخ بیفتیم .ث 

همان روز همان ساعت ." لب پرجین " ف

هیچ نظری موجود نیست: