سه‌شنبه، اسفند ۲۴، ۱۴۰۰

نا نوشته


 ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !

نغمه خاطر نوار مرغ شب/  کاروان ماه را همراه بود /  نیمه شب ها  آسمان را عالمی است /  آه اگراین آسمان بی ماه بود /

آسمان ما ابری نارنجی دارد باران نیز نارنجی است سه با ر روی تابلت نوشتم پاک شد ! نه ازکسی نام برده بودم ونه به مقدسات کسی توهین کرده بودم !

نوشتم که تب دارم ! شب گذته تب کردم احساس پیری بمن دست داده  بیاد عشقهای گذشته بود م که هنوزکتابهایشان صفحاتشان ونامه هایشان درون یک جعبه قرار دارد ومن تنها به دنبا ل حقیقت بودم حقیقتی که هیچگاه وجود نداشته با تمامی وجودم فریاد میکشیدم حقیقت . حقیقت .  اما گویا این کلمه کهنه وفرسوده درون یک کیسه در موزها خاک میخورد !

نوشتم برای شب چهار شنبه سوری چند شمع روشن کرده ام وبا سردرد  به انها مینگرم ایا این نوشته ها نیز تریش قبای  کسی بر میخورد ؟

نوشتم که هنوز تنم داغ است اخباررا گوش نمیدهم  ونوشتم که مردما ن این سرزمین یکصد هزار کیلو مواد غذایی برای آوارگان جمع آوری کرده اند از پوشک تا تا تامپاکس  لابد باید از اداره مربوطه برای نوشتن این دونام اجازه دریافت میداشتم  ولا دلیلی نداشت که ناگهان نوشته ام پاک شود ! 

نوشتم که ای عشق اینهمه  بهانه ازتوست  ومن به دنبال این بهانه هستم  ..

شب گذشت برای آنکه راحت بخوابم به یکی از پرلود های " شوپن: گوش میدادم  بطور وضوع درعالم هپروت میدیدم که چهار انگشت دست چپ او روی دکمه های سیاه نشسته است واز انگشت سبانه وانگشت اشاره  وانگشت  کوچکش بخوبی وروانی استفاده میکند جاودیی بود 

به زودی لابد آنهارا نیز ار زوی صفحات مجازی  پاک میکنند همه چیز باید پاک شود واز نو شروع  شود !

حتی ا دبیات ! وموسیقی و گذشته چیز بی قدر وارزشی نیست چرا آنزا از بین میبرند ؟ ما با گذشته زنده ایم اینده ای درپیش نیست .

خوب شاید چند خط از اشعار فریدون مشیری را ضمیمه  این نوشته کرده بودم باید پاک میشد ! ایکاش یرنامه ای  برای ما تنظیم میکردند که از چه چیزهایی اجاره داریم بنویسیم از آش وابگوشت کتلت وقرمه سبزی وکوکو؟!!! آه چه زجر آوراست که دراطاق تنهاییت  حتی اجازه نداری دردهایترا به روی یک صفحه بیاوری خوب قلم وکاغذ فعلا هست ! 

من هیچ چیز ی را قبلا آماده نمیکنم واز پیش آنرا نمیخوانم  من به هیچ چیزی  عادت نکرده ام واشعاری را نیز تنظیم نکرده ام  همیشه به فطرت  واحساسات خودم که پاک .دست نخورده اند تکیه داشتم . تنها گاهی درمورد  بعضی اشخاص دچار اشتباه میشوم وبسرعت از آنها روی بر میگردانم .

خوشتر از شبهای مهتابی بهار / عالمی دیگر  کجا دارد خدا ؟ 

 عالم عشق و امید و ارزوست /  عالم تنهایی واندیشه های ما .......: ف. مشیری........

در حال حاضر مهتاب نیز زیر یک غبار قرمز رنگ  گم شده است . از هیج کجا بوی بها ران به مشام ما نمیرسد .

شب چهارشنبه سوری  را به همه شما تهنیت میگویم درکنار اتش پاک کننده ومقدس شاد باشید .

ثریا / 15/03.2022 میلادی /!



هیچ نظری موجود نیست: