شنبه، اسفند ۰۷، ۱۴۰۰

تجلی


 ثر یا ایرانمنش " لب پرچین" اسپانیا !

دلا شبها نمی نالی به زاری .  سر راحت به بالین میگذاری !  / تو صاحب درد بودی ناله سرکن / خبر از درد بی دردی نداری ؟ .
بنال ای دل که رنجت شادمانی است  / بمیر ای دل که مرگت زندگانی است .........." فریدون مشیری "

خوب به جنگ درود میگوییم ودر انتظار  پایانی آن هستیم به هرروز ما قربانیان دو جبهه میبا شیم یا تسلیم بلا عوض  در برابر ستاره سرخ وکاخ طللایی ویا نوکری وبردگی برای  نظم جهان نوینی که بما وعده دادند مارا گوسفند وار داخل یک طویله کنند  ما اکثریت دانا  با جیب خالی وپز عالی در کنار این حیوانات  وخوکها که مزرعه هارا صاحب شده اند  مانند موش درلانه خود پنهانیم .
درعوض جناب " شان پن " آرتیست درجه سوم هالیود  لباس رزم پوشیدند وخودرا به اوکراین رسانیدند !!! درحنگ ایران وعراق هم ایشان حضور بهم رساندند چه بسا ریاست جمهور آینده باشند وجای آن مردک مردنی را بگیرند که حتی درمدت سخن گفتن نیز دهان دره میکند خواب آلوده چیزهایی را که درگوشش قرو میکنند مانند یک رباط بر زبان میاورد قدرت مشت بزرگ آن یکی را ندارد 1

دیکتاتور سومی سر از کاندا درآورده وبهر روی هرچه دلقلک  وبازی کن تخم حرام  بود سر نوشت جهانرا به دست گرفته ودرپشت سر این دلقکها  همچنان زراد خانه ها مشغول  ساختن ابزار کشتا رهستند . پس از آنکه زمین را نابود کردید ایا خوشحال میشوید ویا خودتان نیز مانند یک پر مرغابی درمیان زمین وهوا معلق خواهید شد ؟!.

ما باید به خو دمان ایمان داشته باششیم واین ایمانرا ازخود دور نسازیم  نه ازغار حرا خبری هست ونه از دیو سپید ونه ازجهنم  بهشت وجهنم درهمین دنیاست ودیگر ما خاکستری خواهیم شد برای درمان ومرهم دیگران . 
ماباید تنها بخو دمان ایمان داشته باشیم وآن نیرویی که در پیکرما میلغزد انرا محترم  بشماریم .
در یک شبانگاه تاریخ بود که حمله آغاز شد همه درخواب بودیم وگفته هارا لالایی میپنداشتیم  ناگهان همه رویاها بهم ریخت  زمان  به یکباره توقف کرد وگویی زمان برگشت به عقب به سالهای گذشته  ما نیز باید دردهای اجدامانرا  به جان میخریدم وتحمل میکردیم .

دیگر امروز نمیتوان به رویاها پناه برد ودرانتظار یک سرو.ش اسمانی نشست آن سروش یک قطعه فلز نوک تیز است که ترا  ناگهان تبدیل به خاکستر مینماید .
آزادی وبرابری ؟ مهر ومهربانی ؟  روزگان خوب همه همان رویاها بودند که درون قوطی ها  پودروخاکستر شده بودند  ودیگر خبری از آنها نیست .

باید برای  شکست بشریت یک طاق نصرت بزرگ درست کرد واز زیرآن گذر کرد  هرجارا باز میکنیم میبینم همه نگاهشان به پست سر است  فرهنگ ما؟ً همان طاق نصرتی است  که برای  شکست هایمان ساخته ایم  وهیچگاه هم حاضر نیستیم ازر وی آن عبور کنیم وبه جلو برویم نتیجه اش این شد که یکهزاو چهار صد سال به عقب برگشتیم ورفتیم به اول خط دوباره ازنو !وشکست هایمان را فراموش کردیم .
هرکجا را باز میکنی دارند نبش قبر میکنند  یکی قبر کاوه را میشکافد دیگری گور حسین را سومی ارامگاه کوروش را بی هیج اندوخته درونی و دانایی شعرای توده همچنان میسرایند ونوچه هایشان مینویسند وتک پرانی میکنند  با آنکه دیگر نفسی درانها باقی نیست اما هنوز رهروانند  وما هیج پایی برای خیزش نداریم پاهایمان درسیمان  جای گرفته تنها دستهایمان برای  روزی  روزانه کارمیکند وشبها ! شبها میخوابیم یا بیهوش میشویم و..........
آه چقئر تشنه ام کو آب زلالیکه لبان تشنه مرا کمی ترکند ؟  ما خودمان قدرتی نداریم اما همیشه درخفا وپنهانی میل داریم قدرتی بر قدرت دیگر پیروز شودوما کف بزنیم هورا بکشیم .دراین جاست که آن گوهر اصلی ما گم میشود  همان گوهر علم و بصیرت و فضیلت ودانش  وما رسوا میشویم .ث
پایان 
ثریا ایرانمنش /26/02/2022 میلادی  براب با 2580 شاهنشاهی !!

هیچ نظری موجود نیست: