یکشنبه، اسفند ۰۸، ۱۴۰۰

نوروز


 ، لب پرچین  ، اسپانیا ، ثریا ایرانمنش

چرا هر زمان  که نوروز عید ما می‌رسد یک بلای آسمانی بر جهان  پرده میکشد ؟ 

سال گذشته زندانی بود یم بر ای یک فریب بزرگ وامسال  ؟ آیا کسی میداند به کجا میرسیم ؟

بهر روی من شمع هارا روشن می‌کنم ودر باغچه ام گل سنبل کاشته ام  مهم نیست اگر نان نخودچی وباقلوا سر میز نداشته باشم ویا ماهی وسبزی پلو أش رشته نخوردم  

مهم این است که میدانم چه ساعتی ساعت جهان روی عقربه می ایستاد اگر تا. آن زمان  ارباب بزرگ   تیر خودرا به أسمان نفرستاده باشد 

در حال حاضر سر نوشت ما در دست دیوانگان وخود باختگاه. است وفردا بک جمهوری. اسلامی دیگری نظیر چچن. وان سر زمین از یاد رفته در کنار   کوهستانهای بلند. انسوی جهان بر پا خواهد شد ‌سلطان عثمانی.  چه چه زنان براب عرض تبریک وارادت به آنسو پرواز می‌کند وسپس دست آن سرباز ریشو ی  همه کاره را میبوسد ومیگوید. سری هم به أذربایحان بزنید. مهم نیست ملت خوابیده اند. ویا مشغول شمارش دلارهایشان هستند واینکه آنها را کجا پنهان کنند وانبارهارا از مواد غذایی لبریز ساخته ویک قحطی تازه نیز برایمان کادو بیاورید. که کفته اند تا سه تشه  بازی نشه 

 قربان  همگی شما. 

چون بیشتراجازه نیست بنویسم .

یکشنبه  بیست ‌هفتم فوریه  .بقیه بماند ……….ثریا  

هیچ نظری موجود نیست: