ثریا ایرانمنش،
لب پرچین
امروز روز شاهان وششم ژانویه دوهزارو بیست دوم است عده ای کار میکنند وعده ای در تعطیلی بسر میبرند اندالوسیا همیشه در شادی بسر میبرد حتی عزا داری هایشان نیز توام با. شادی آست آواز رقص. امروز کارناوال های شب گذشته را تکرار میکنندالبته بعضی از جاها. خبرنگاران جلوی. نمایشات را میگیرند. تا. مبدا که خطی جا بجا شود شاهان امسال. درون لباسهای دیگری بودند خیل اعراب مسلمان از گرانادا و بقیه از آفریقا. وستاره ها درخشان بالباسهای سپید نقره. ای سوار بر اسکیتها و،…..یک اژدهای زرد بزرگ سوار بر ارابه که کره زمین . روی زبانش بود. ! عده ای دیگر در نقش خفاش جلوی یک حیوان هیولا. میرقصیدند خوب انهاییکه. قرار بود. گفته هایشانرا در رمز و اصطرلاب بزنند زدند وانهاییکه باید بفهمند فهمیدند. وفعلا. باز. سر مردم با شل مغز چینی. بقول آن گوینده اخبار و. رقیبش جناب مکدونالد. گرم است وکاری ندارندبه هجوم وفشار. دست پرودگان . برده داری آنها به کار خودشان مشغولند
امروز. سر انجام توانستم یک تکه از آن کیک خوشبختی را که لبریز از سفیده تخم مرغ وشیر بعنوان خامه بود با یک لیوان اب. نوش جان کنم وبه تماشای ملتی بنشینم که از هر وسیله برای نجاتخود. میکوشد وملتی خمار که جوهر اصل جواهر را داد وخرمهره را سجده میکند، و،،،،، دیگر هیچ . .باغچه ام نیز از سرما یخ زده وخودم بیاد شاهنشاهبودم که در غربت. تنها بی یار ویاور چگونه جان داد گویی این سرنوشت ماست. بلی سر نوشت .
پایان
ثریا ♣️606/01/2022 میلادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر