چهارشنبه، دی ۲۹، ۱۴۰۰

عرفان مولانا

 ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !

خیلی زحمت کشیدم نا دوباره خط زیبای فارسی را یافتم  حال باید خیلی با دقت عمل کنم وکاری نکنم  که  گردی بر سر روی دیگران بنشیند  همه از خو دم بنویسم با بقیه جهان کاری نداشته باشم .

مثلا بنویسم هوا کمی سرد است  ومن ساعتهاست که بخاری را زده ام تا حمام کنم  وغیره ! کتابی را از لابلای کتابهایم بیرون کشیدم سالهاست این کتاب دردست من است زیر نام " عرفان مولانا "  آقا دروغ چرا  ما با قبر کاری نداریم اما این عشق برای من مجهول است جرئت پرسش هم از کسی نداریم مولانا شخصیتی  است بسیار  بزرگ همانند خورید اما ......عشق یک مرد عیالوار سیو هشت ساله به یک مرد شصت وهار سالله   که همه تعمرش را درض وشعر  وسفر گذرانده  ببخشید یک کمی هضم ان برای من مشگل است  من خود همیشه عاشقم ما یچگاه محا لاست عاشق همجنس خو دم  شوم ممکن است حتی یک دیوانه  دزنجیری درون تیمارستان  ویا زک زندنی محک.م به حبس ابدرا دوست داشته باشم اما محال است عاشق زنی شوم !!! 

دیون کبیر  وا خانده م ذما مه ا با شمس تبریز  شع ختم میشود نه با مولانا ی بلخی !!! مثوث کبیر ورا درردست درم وصد کتاب ماهمیشه یک جا در میمانم ومکث میکنم  نه ! جرئت نداررم بنویسم که این چه عشقی بود که هنگامیکه پسرران مولانا آن پیر مرد را دورن چاه اناختن او سینه چاک کرد وگمانبرد که عشوق به سفر رفته  فریاد زد " 

بروسید ای حریففن بکشید یار مارا ......از کجا شهرر به شهرر رفند اثری ز آن گم شده یافت نشد .

جال آیا درمیان شما تلمیانکه وارداین دفترچهالکتریکی کوچکمنئشده وهمه چیز را زیرورو کرده مانند یک انبار بهم ریخته انرا تحویل من  داده وزبان مادریم را نیز به یغما برده اید آیا کسی هست که معنای ین عشق را برای من نادان تفسیر کند  یا عشق هم ئتغیر دین وامیان  داده وشکلش عوض شده ومن دراین زندان انفرادی  از هم ه چیز وهمه جا ببخبرم ومینشینم فیلم  شلی تمپل را تماشا میکنم ومیبنیم تین دختر تپل وخوشگل پچگونه توسط مرداتن  دست مالی میشود ؟ خوب فیلمه دیگه  بقول آن تیمسار سپهبد  بادی ! منکه معلوماتی ندارم تا مثلا اسرار را کشف کنم و سیرو سفر و معراجررا درک کنم > بیسوادی کار بدی ااست خیلی بد .

این خطوط ررا نوشتم هنوز دایه دارد میچرخد نگران باز  خد فارسی در برود . خیلی  زحمت کشیدم میل ندارم این زبان شیرین واین خط از یادا برود ویا زمانی که من زنده ام پند سالی دست روی دلتان بگذارید قول میدهم اسرار را فاش نکنم  قبول میدهم اسرارر دررون دفتر چه هامی هست انهارا هم بعدا خواهند سوزاند  اتشی از استخوان ر فروزان  / بسوزن / بسوزان . پ

هیچ نظری موجود نیست: