سه‌شنبه، دی ۲۸، ۱۴۰۰

ماه کامل !


 ثریا ایرانمنش  . اسپانیا ، لب پرچین .

این شبها ما ه کامل در آسمان صاف پرستاره میدرخشد اما آسمان ما ابری. و نیمه ابری وکمی تاریک است ،

این ماه کامل نامش ماه گرگ است ودر  اردیبهشت یا عقرب نشسته. طبیعی است آنکه من شناختم نیز همین خصوصیت را داشت اما در ماه ننشسته بود روی زمین صاف میغلطید   هم عقرب بود وهم  گرگی گرسنه  بود گرسنه ای که ناگهان بر سر یک سفره پر برکت نشست خوب خورد  دستش را نیز زیر دهانش میکرفت که مبادا دانه ای برنج از. نوک دست او رها شده ودیگری بخورد. اما واما برای جاهای دیگرش خوب  پرداخت می‌کرد از محرم ونامحرم وش‌وهردار  و باکره   و……….. وزن برادر. ودست آخر  همراه یک خواننده لشی  معروف ،

دیگر نمیشد با آن گرگ گرسنه زیست و پیمانرا نگاه داشت ، 

هرچه. امروز درباره این ماه خواندم در وجود او  دیده  می‌شد آن روزها خیلی  نا دان  بودم هنوز کودکانه میاندیشیم وخیلی زود هم فریب میخوردم  ، 

 چه دستی  از کجا مرا از افتادن به درون چاه نجات بخشید ومرا  بیدار کرد ومرا به سر منزل  مقصود  رساند   به همان دست ایمان دارم ،

امروز در أسمان  تاریک ما تنها ابرهای سیاه  دیده می‌شوند  وهر بار بشکلی  نقش میبنند واز ماه تمام خبری نیست. تا عکس اور در میان امواج خروشان دریا ببینم ‌آرزوهایم را که در درونم دفن شده اند  بر زبان بیاورم . واهسته در گوش ماه بخوانم که ،،،،،،تنهایی  خیلی در د ناک  است  بی همدمی واز خانواده دور بودن و دستوری زیستن و دستوری خوابیدن. و 

نه خبری‌از ماه تمام نیست  خورشید هم کم کم خواهد مرد  وجهان در یک تاریکی مطلق فرو خواهد. رفت ……. و… أیا آن دست نامریی هنوز  در پشت سر من است.  تا با  ایزد بانو های  خودرا برای محافظت ما خانواده کوچک  از   جایی که نمیدانم  کجاست خواهد فرستاد ،گمان نکنم زندگی بی اندازه زشت وکریه است  وتمایل به ادامه آن نیز کمتر دردلی نشسته  همه میل به پرواز دارند ….. به کجا ؟ .ث!

پایان 

هیحدهم  ژانویه دوهزارو بیست ودو 

هیچ نظری موجود نیست: