ثریا ایرانمنش / لب پرچین ، اسپانیا .
زورق سر گشته ام که در دل امواج .هیچ نبیند نه ناخدارا ونه خدا را
موج ملالم که در سکوت وسیاهی ،، می کشم این جان از امید جدا را ،،،……..شادروان. فریدون مشیری
در اینفکرم که تولید انبوهی این بیماری به دنبال خود آورد وچگونه. شرکتهای چند ملیتی برای خود کلی ثروت اندوختند از پوزه بندها که حجاب اجباری ما شد تا نشان بردگی را بر چهره ما مهر کند تا. انواع وسایل امتحان آب بینی وسرم ها ومواد ضد عفونی . داروخانه نا لبریز از اینهمه. تولیدات جدید و،،، .در جایی دیگر مردی با سر افکنده غمگین صندلیها میز های را که برای. جشن سال نو آماده کرده بود به درون انبار میبر د وبا دستمالی وسوسه وار مرتب میز جلوی خودرا پاک میکند ، یکهزار پرواز. معلق واکثر هتلها ورستورانها مشتریان خودرا از دست دادند ،اما ،،،، واما پارتی های. اربابان آینده ما همچنان ادامه داردا و دور هم جمع شده کنسرتها هایشا ن اپراهایشان. وهمه چیز بجای خود. پا بر جاست و…..ناگهان یک کعبه جدید در شیراز. کشف شد. و…تو بخوان حدیث مفصل از این مجمل ،.
به هر.ر وی آن بنیاد شش ضلعی با شماره. نوزده مشغول کار خویش است و آوردن پیامبر جدید ،.روز گذشته در این شهرک. که نامش را از خورشید وام گرفته بود حال در ظلمت وتاریکی زیر چند لامپ آبی وسبز گرد یک طشت آتش جلوی درب بسته کلیسا . آواز میخواندند آواز که نه نوحه سر دا ده بودند. کلیسای نورانی وبا چهل وچراغها ومجسمه های طلایی. در پشت سر آنها. با در بسته به همه دهن کجی میکرد ومردم. مانند. طائون زده ها در میدان داشتند به آوازهای خزین این گروه ها گوش میدادند ،
جنگهای زرگری همچنان بین کشورها ادامه دارد وسرعده ا ی ودل دیگری را گرم نگاه میدارد .
در شهر ما هم فعلا. نبش قبر میکنند ودست از سر خانواده پهلوی نمیکشند یکی میبرد ودیگران. بریده ها را سر هم کرده وروانه بازار جدیدی بعنوان یوتیوب مینماید سخن رانی ها ها لایوها دیگر کهنه شده اند درآمدی ندار ند مگر عده ای از روی عادت ویا بی برنامهی به این مجهولات ولاطائلا ت گوش دهند. نه !همه چیز آرام است. زد وبندها پشت پرده ادامه دارد کشتارها همچنان ادامه دارند وکشتار گاه هر روز مشغول. بریدن رگ جوانان است تا خون آنها را به
درون شیشه ها کرده به همان آزمایشگاهها بفروشند برای آیندگان ضروری است ،.دیگر کسی به ملیت. واهمیت سر زمینش نمی اندیشد. همه درفکر این هستند که چگونه از هم بگریزند و…ما از هم گریختیم واین شعله روشن را برای همیشه خاموش ساختیم. ،
حال در سر. زمین نو رسیده ها ما تنها از پشت دیوار شیشه ای به دنیای مجازی آنها مینگریم دنیای واقعی سالهاست گم شدهاست از زمانیکه آن رشته بریده شد وان مرد بزرگ که پیوندی بود بین سر تا سر عالم. درغربت وتنهایی جان سپرد و رشته ها از هم گسست وشدیم یک تسبیح پاره شده هر مهره ای در دست دیگری. مالش میخورد وبقیه مهره ها هم گم شده اند ویا درون سوراخی گیر کرده اند ،
بازار بردگی همچنان ادامه خواهد داشت ویروس مرگ. در بهترین موقع سرش را بیرون کرده وبه جان آنهایی می افتاد که از آمپول مرگ اور فرار کردند ، باید در انتظار فردای تاریکی باشیم. بیهوده روان کاوان ورمالان و فال گیران بما دلخوشی میدهند که مثبتباشید مثبت بیاندیشید. وسر انجام مثبت بمیرید ،
اگر مرگم به نامردی نگیرد ،. مرا مهر تو در دل جاودانی است
گر عمرم به ناکامی سر اید ،. ترا دارم که مرگم زندگانی آست …………..پایان
بیست ونهم دسامبر دوهزارو بیست ویک !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر