دوشنبه، آبان ۱۷، ۱۴۰۰

آجر قدیمی

ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد / در دام مانده باشد صیاد رفته باشد 

دیشب صدای تیشه از بیستون نیامد  / شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد .......حزین لاهیجی 

دیگر نه صدای تیشه بگوش کسی خواهد رسید ونه خواب شیرینی بر فرهاد غالب خواهدشد ونه شیرینی دیگر بر تخت  زیبایی  خواهد خفت .

دیوارهای  شیشه ای بسرعت بالا میروند تا کهکشان شیشه های ضد ضربه ضد صدا ضد نفس ! دیگر کسی به آن آجر های قدیمی که درکوره ها پخته وساخته میشد  اهمیتی نمیدهند  کاری ندارند با آن یا اورا خوردمیکنند برای ملاتی دیگر ویا دورش میاندازند ویا در کوره ای دوباره اورا تبدیل به خاک خواهند نمود .

سر نوشت بعضی از ما انسانها نیز بی شباهت به آن اجر  پخته ومحکم که قرنها بر دیواری مینشست  نه از گزند باد هراسی داشت ونه از نم باران ونه از خشم طبیعت همچنان برجایش استوار بود وامروز تنها باید اورا به نوعی  کنار گذاشت نمیتوان نه اورا درویترینی جای داد ونه به موزها سپرد ونه درپنهانی ترین زوایای خانه اورا پنهان ساخت .او از نوع دیگری است از آن ملات های محکم خیلی قدیمی ساخته شده است امروز دیگر ویترین هم وجود ندارد اثاثیه قدیمی را به موزه ها میبرند ویا درقصرهای قدیمی برای تماشای عموم به نمایش میگذارند  اما ....

اما سرنوشت بعضی از ما گذشتگان چیزی کمتر از ن آجر قدیمی ندارد درب مسجدی هستیم که نه میتوانند آنرا بسوزانند  ونه بشکنند ونه دورش بیاندازند به او احتیاج دارند گاهی تکیه گاه خوبی است اما سرانجا م دیگرچون نمیتواند با " متد جدید هوایی "  خودرا هم گام کند لاجرم باید با نهایت مهربانی  مانند دستی که بر سر سگشان میکشند دستی هم بر پیکراو بکشند ودرانتظار این باشند که ! خوب ! کی ؟ چه وقت ؟ ما هم حق داریم راهمان را بسوی اینده ادامه دهیم  اما نمیتوانیم اورا درون یک کیسه کرده وبر پشت خودمان بسته  وبسوی آینده برویم .

دکتر میگفت " باید خیلی مواطب او باشید ملات  او ازنوع دیگر ی است از نوع دیگر ی ساخته شده است  او میتوانست درک کند فرق اجنا س بدلی واصیل را .

 هفته ای  یکبار  شاید دوهفته یکبار  پسر من با نوه ام به دیدارم میاید وفقط آن  آخرین را باخودش میاورد  خوب یکی در شهرستان  دردانشگاه است دیگری در  میدان ورزش حوصله ندارند  مودب روی مبل بنشیند وچیزهایی را بخورندکه ابدا برایشن خوب نیست ! شیرینی !شکلات ! نه تنها چند دانه میوه ! 

سپس عکسهای را بمن نشاان میدهند بازی توله سگها را چه شیرین است چه با مزه خوابیده پاهایش هوا وباز از هم ! مانند دختر جوانی که درانتظار معشوق است !!! گوشتهای تکه شده روی باربکیو و شیرینی های شبهای مخصوص ! کیکها دستپخت همسرش  از همه چیز عکس دارد حتی از راهپیمایی وسا یه ها  خوب مانند یک مجله الکترونیکی آنهارا ورق میزنم ونگاه میکنم وسپس بای بای !!!! تا هفته آینده . تنها باید درفکر تولد آنها بود درفکر کادوی سال نوی آنها بود  که خوب آنقدر اسباب بازی های جدید آنها گران است که حتی با حقوق ماهیانه هم نمیتوان  یکی را خرید  لباسهایشان همه مارکی مخصوصی دارند !!! ای وای چگونه از قافله عقب   مانده ایم ؟! بهترین  کار این است که نیمی از حقوقت را .درون  پاکت بگذاری وبعنوان کادو به ائنها هدیه بدهی وتو .......آجر قدیمی ومحکم چسپیده به دیوار شیشه ای نه میفتی ونه جایی درمیان آنهمه شیشه های الوان داری وشاید آخرین منزلگه تو همان خانه سالمندان ویا خانه زنده به گورها باشد . 

خوب چکا رمیخواهی بکنی ؟ یا درخانه های داماد ها یا درخانه عروس ! تنها با یک خدمتکار ناشناس نمیتوانی بمانی ! مانگرانیم ؟  راستی چرا برای خود جفتی انتخاب نکردی ویا نمیکنی ؟  اوف ... این آخرین کاری است که ممکن است درزندگیم انجام دهم .جفت  اگر هوس بود همان بس بود آنهم دراین دوره وزمانه  که معنی عشق دگر گون است وعشق را کیلویی میفروشند ساعتی یا هفته ای  نه بیشتر ! 

بیچاره آن آجر قدیمی همچنان چسپیده  به دیوارهای بلند شیشه ای بی آتکه از سقوط وحشتناک خود بیم  داشته باشد . ث

 ثریا ایرانمنش . 08/11/2021 میلادی !


 

هیچ نظری موجود نیست: