پنجشنبه، مهر ۱۵، ۱۴۰۰

سیری ناپذیر


 ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !

مادر جان من هر وقت میخواست برای کسی دعا کند  میگفت " امیدوارم سیر پدر وسیر مادر شوید " !
من چندان معنای آنرا نمی فهمیدم  یعنی چی سیر شدن  مگر آنها غذا ویا میوه وخوراکی هستند که ما سیرشویم ؟؟ .
تا ایتکه فهمیدم  که اگر کسی پدری بالای سرش نباشد یا مادر در بزرگی دچار چه عقده های روانی خواهد شد وچه مشگلاتی برای اطرافیان وحتی اجتماع وچه بسا دنیا بوجود آورد نمونه هایش را زیاد میبینیم !
کسی را که میشناختم عشق عجیبی به زنان مسن تر ازخود داشت بخصوص اگر نام ونشانی هم از گذشته هایشان داشتند مثلا وثوق الدوله بودند یا تیمورتاشی ! ویا پس مانده همان قاجار !  البته با دختران کوچک وزیبا نیز نرد عشق میباخت اما پیر زنان برایش جای بخصوصی  داشتند .کمبود مادر داشت وپدر عیاش !
امروز در سر زمین ما هما ن قاجارها هستند درلباس روحانیت به همان شکل تکه  تکه مملکت را میفروشند  اییلوف خان اربابشان هست  تا حرام زادههایشان بتوانند میهمانی های بزرگ وپارتی بدهند واتومبیلهای گران قیمت سوار شود  واین جماعت همانهایی هستند که نه پدر داشتند ونه مادر درکوچه و پس کوچه های خیانهای جنوب شهر در کنار گل ولای رشد کرده بودند . خوب دنیاست  امروز سوار بر اسب مرادنند .
 ودر دنیا نیز هیاهوی دیگری به راه افتاده از  بابت همین بی پدر مادرهای دیروز و سیاستمداران امروز 
مثلا یکی از آنها در روزگاران گذشته  دریک بار برای مردان مشروب میریخت امروز ریاست مهمی درسیاست  دولت امریکا دارد ولباسهای گرانقیمت او وپارتی های آنچنانی با فروش بلیط های چند صد هزار دلاری  اورا به راه راست هدایت کرده  بطوریکه روی پشت پیراهنش مینویسد " از پولدارها مالیات بگیرید " یک تمسخر زشت یک نوع طعنه بی معنا  ومعلوم نیست که این هیاهو چه موقع خواهد خوابید وتا کی اینهمه غرش برای فروش آن سوزنهای زهر آلوده ادامه دارد وامروز صبح دراخبار دیدم نوعی دیگر ببازار آمده بنام " واکسن مالاریا " !!!!!
فریاد وغوغا وجنجال برای فروش  وارام کردن وسپس بردگی انسانها بر روی کره خاکی همچنان ادامه دارد  وآنها خودرا خدا میپندارند .
درست دنیا دو قسمت شده است  سهم وسط گم شد  یا پایین یا بالا  آنهم بالای بالا !!! چرا که همین سیر ناشده از پدر ومادرها  حال میل دارند دنیارا به پایین وبه مرحله زندگی گذشته وحقیر خودشان بکشند 
وما تا چه حد نابینا هستیم  وارم فریب آنهارا بر سپر اندیشه های خود گذاشته وکور کورانه اطاعت میکنیم .
 ما به دست این لاف زنان ودروغگویان نابود خواهیم شد ما دراقلیت ها ودر صف آنها قرار داریم .
وخوشحالم که من درمیان آنها نخواهم بود  وبه دنبال کسانی که با هیاهوآنهارا دنبال میکنند .
خدای خانه مرتب دستور میدهد  وعده ای چشم به پهنای او که هرروز گنده تر میشود می دوزند وگویی مسخ شده اوامر اورا اطاعت میکنند  خوشبختانه من به دنبال آنها نخواهم رفت واگر روزی لازم شد که بروم آن روز شکسته میشوم  ودرهم میریزم  وان اراده محکم وپیروزمندانه خودرا حتما ازدست میدهم  وتنها با تازیانه خشم خود بر آنها بر تن آنها میکوبم برایم هیچ چیز مهم نیست .
ما داریم به دنیا ی" فاشیزم " نزدیک میشویم  تنها یک ماری آنتوانت کم داریم که با الماسها ولباسهای آنچنانی آن در میان گل ولای ورودخانه مذاب بخرامد بی هیچ دردی وهیج ناله ای !
جیره قناری  تبدیل شد به جزیره کلاغها وبجای باران  ولطافت آن وابرهای سپید گرد وغباری سیاه از آسمان میبارد همه جا را یا سیاه پوش کرده است خاک مرگ روی همه شهر نشسته  و" پاپ اعظم " روی صندلی خویش درفکر آن است که چگونه آن بچه بازانرا به راه راست هدایت کند  ! همین هفته پیش یک کامیون بچه قاچاق در سر مرزها گرفتند بچه های زیر سن !!!!بچه های گرسنه / فراری .یا دزدیده شده وگرسنه !
وشما !  با ارابه پیروزی دروغینتان  دارید به کدام سو سفر میکنید ؟  وتازیانه های خودرا بر کدام پیکر ها فرود خواهید آورد ؟ 
از آن رروزهای خوش وزیبا سالها گذشته دیگر قلم برای معشوق درون جوهر نمیرود  ودیگر ازان عشق سخنها نخواهیم نوشت  ما ندانستیم کز این افسانه پردازی ها  چه میخواهیم وامروز دانستیم  نه حریر اسمان برایمان جلوه ای دارد  ونه ستاره  ترجمان عشق ماخواهد بود  ونه دیگر شب را به امیدی به صبح نخواهیم رساند  چرا که دیگر امیدی باقی نمانده است . پایان 
ثریا ایرانمنش / 07/10/2021 میلادی !

وشما 

 

هیچ نظری موجود نیست: