دوشنبه، مهر ۱۲، ۱۴۰۰

نفرین کویر


 ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا 

می پرسی دشمن کجاست ؟ اه همه جا هست ! هر جارا که بنگری / واز همه خطرناکتر آن دشمن است که چون خواهری ویا برادری درکنارت نشسته است .

بدترین دشمن درمیان ماست او یک ( برادرر ویا خواهر  است که میتواند صدها نفر را بکشد . آنچنان سریع که  مانند یک قطره زهر درجام شراب .

گویا کویر  فرزندان خودرا نفرین کرده است  سالهاست که اسمان پرستاره را از روی آن دشت وسیع برداشته و سپس  بی ابیووطوفان وگرسنگی وسر انجام آواراگی .

چرا مارا نفرین کرد ؟ چون پشت به خدای واقعی خود  " زرتشت "کردیم ؟  

کویر تشنه وبی آب کویر داغ با ماسه هایی چون گوله اتش  مردمانی گرسنه  به همراه دژخیمان  که صدهارا    گردن میزنند .  وباید درمیان آن شن زار های قهوه ای رنگ موج خون  بجای اب روان جریان یابد .

خوب اگر سرنوشت ما کویر نشینان این است که نابود شویم . بگذارید تا خودرا نابود سازیم اما متاسفانه مانند همان کویر پرطاقت هر چند تشنه کام وگرسنه باشیم اما طاقتی ورای طاقت همه ادمیان روی زمین داریم .

روزگاری را گذراندیم بدون هیچ حادثه وهیاهویی ناگهان ساعت ایستاد وعقربها رو به عقب رفتند آنقدر رفتند تا ما گم شدیم  وآنقدر گم شدیم که امروزازان سر زمین چیزی را به خاطر نمی اوریم .

امرور من از اسارت خود شرمسارم وشب گذشته گریستم خیلی هم گریستم اما تنها بالشی که زیر سرم بود اشکهایمرا گرفت وسپس خاموشی . به کدام طرف رو کنم وبه کدام دشمن حمله وبه کدام خدای خونخوار خودرا هدیه کنم ؟  ما در خواب بودیم که دشمن  زهر را درکام ما فرو ریخت  دیگر بیداری درپی نداشت هنوز هم درخوابیم /

حال باید درانتظار ان باشم تا کم کم شعله زندگیم خاموش شود وخون دررگهایم منجمد گردد  درآنسوی شهر دریا بهت زده بمن مینگرد به من بیگانه  دریا هم درهم شکسته با امدن ان آتـش مذاب  دچار خفقان شده است   ما زمینیان همیشه باید درحا ل نبرد باشیم  وسپس پیروزی خودرا درموزه ها به امانت بگذاریم .

پاییز  فرا سید گلهای باغچه کم کم پژمرده میشوند وسرمای درون وسرمای وحشت  دراطرافم چون یک نسیم میچرخد  ومن هنوز میگریم در حسرت کویر وبر مرگ او ......واسارت خودم .. پایان 

 ثریا ایرانمنش 14/10/2021 میلادی !

هیچ نظری موجود نیست: