دوشنبه، مهر ۲۶، ۱۴۰۰

غروب تاریک

ثریا ایررانمنش " لب پرجین " اسپانیا ! 


 دگر باره پریشانم  دگر باره پریشانم / چنان مستم / چنان مستم ره خانه نمیدانم 

بیا ساقی  بیا ساقی شراب عشق انداز / وگر باشد غبار دل به اب دیده  بنشانم 

این مهم نیست که ما آدمیان به چستجوی چه چیزی بر میخیزیم  و در آغاز چه بوده  وچرا باید جست وسر انجام چه خواهد شد ؟ درحال حاضر حتی نور خورشیدرا نیز از ما گرفته اند  خدا را . حقیقت را  وعلت را  وعشق را که تجربه کرده بودیم  تجربه مستقیم یا غیرمستقیم  برایمان مهم بود که درآغاز  چه بود جستجو برایمان ارزش داشت  جستجو برای هر جیزی  یا آگاه بودیم ویا نادان  بهر رو این نیرو درما بود  واین نیرو را نیز از ما گرفتند .

حال ایا باید ازنو برخاست  وبرای رسیدن  به هدفی استئوار  وشناخته به جستجو پرداخت ویا بیمار گونه درگوشه ای تن به قضا داده ودستورات را اطاعت کرده وراهی گورستانها شویم ؟ 

جز درد نیست  درمان آنجا  که درد باشد . کز پرده های غیبش  شد آشکار مارا /

امروز سر گشته ایم خدایی را درخود گاه زندانی میکنیم  واو درزندان تاریک شعور ما میشکند  ویا خودرا دراو زندانی میکنیم  وآنقدر که از مرز خدایی نیز میگذرد  خدایی که هرروز  لباسهای کهنه اش را میشوییم  وسر ژولیده اش را شانه میرنیم  وخدایی که با ما قمار میکند  وما میبازیم  یا او میبازد وما اورا نگاه میکنیم.

وسپس هر چه را که باخته پس میدهیم  گوشت و پوست وجانمان را  وبرای رفع خشم از او قربانی میشویم

ما خدایی را میخواهعم که اورا ببینیم واز زیباییش مست شویم  واو بوی گل یاس وعطر گل سرخ بدهد اورا نیز از ما گرفتند . حال خدایی  یافته ایم که زنجیز برگردن ما انداخته  ودر دشتها مارا شکار میکند  بام تاشام باید بترسیم وفرار کنیم  درحتنگلها پنهان شویم  جنگلهای نیز اتش میگیرند وما عریان میشویم  

امروز دیگر او یکی ویگانه نیست خدایان بیشماری بر ما حاکمند با کروه سربازان نقاب پوشیده  همه درآتنش کفر میسوزند مردان بچه دار میشوند وزنان اخته  تا دیگر موجود زنده ای روی زمین نباشد واز فرا سوی  زمان  رباطهایی گرد  مارا احا طه میکنند  باید گریخت  باید  فرار کرد ...اما به کجا ؟ همه راهها به رویمان بسته است  .

میل داریم از نو تخمهای شویم دردل خاک ورشد کنیم  درخاموشی زمین اما زمین نیز دچار دگر گونی شده است وخدایی که روزی چون باد بر ما میوزید وبما نفس میداد از کنارمان گریخت  .

حال حتی باید بر گور زنده ها نیز بوسه زد چرا که میدانیم فردا خواهند مرد ویا انهارا زنده بگور خواهند کرد  زمین  تبدیل به زنده بگوران شده است  حال دنیا یی که انهم زیبا بود دردست همان زنده بگوران  وسازندگان  وشهرت طلبان دارد میمیرد  در دست کسانی که از درک هستی به دورند  وتخمه وذات خدایی را نمیشناسند وما درانتظار اولین شوت هستیم . پایان 
ثریا ایرانمنش 18/10/2021 


هیچ نظری موجود نیست: