ثریا ایرانمنش " لب پرچین ؟ اسپانیا .
//////////////////////////////////////////.
همانگونه که قبلا نوشتم دراین روز من باید مفصل گریه کنم برای از دست دادن آنچه را که داشتیم وحال نداریم ! گریه هایم به پایان رسید پرچم بزرگ از اسمان با کمک چتر بازان از بر زمین نشست وده نفر زیر انرا گرفتند وبر فراز گنبدی که بنام سرباز گمنام بنا کرده ائد به اهتزاز دراوردند . شاه چه شاهانه درمقابل پرچم خم شد وسلام داد درحالیکه اشک درچشمانم حقه زده وبغض گلویم را گرفته بود گفتم : شاهی برازنده توست مواظب این پرچم باش ومگذار انرا سر نگون کنند گمان نکنم از پشت شیشه تلویزیون صدا ی مرا وبغض مرا واشکهای مرا نه شنیده ونه دیده است .
برنامه رژه ادامه دارد زنانی که با افتخار پرچم های ایالتی را دردست داشتند ویا به درجات سرهنگی رسیده اند لیاقت دارند مملکتشان برایاشان از هر چیزی با ارزش ترا ست گفتم : درست است که "هالویین "را به اینجا فرستا ده اند و"بلک فرایدی" وکریسمس شمارا که بربال خانه " بلین " بود برداشتند و بجایش درخت کاشتند اما تا همینجا بس است بقیه را نگاه دارید .
روزیکه پرچم سر زمین بر زمین افتاد کسی نبود خم شود وآنرا بردارد در عوض یک پرچم خرچنگ نشان که نماد داس وچکش نیز درمیان آن دیده میشود در دست لاتهای خود فروخته به اینسو وآن سو میگشت در آن روز چشمانم را به روی همه چیز بستم .
امروز من زیر لوای این پرچم هستم دیگر برگشتی برایم امکان ندارد یکی از اینها شده ام ریشه دوانیده ام پسرانم ونوه هایم باید برای این سر زمین به جنگ بروند ومدافع این سر زمین باشند حال با بغض واندوه میگویم " آعلیحضرت . مواظب این پرجم باش وبگذار همیشه درهمه جای دنیا به اهتزار در بیاید وبا بادهمراه نشود مواظب آن باش . گریه ها واشک ریزی ها تمام شدند اما دردها ....بیشتر شدند . پایان
ثریا / 12 اکتبر 2021 میلادی روز سانتا پیلار وروز ارتش وروزی که من گریستم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر