ثریا ایرانمنش «لب پرچین » اسپانیا
چی بنویسم واز کجا بنویسم ودرباره چه بنویسم ؟! دنیا آنقدر زشت وبیمار وما چنان تنها مانده ایم که گویی دسته جمعی درون یک گور خوابیده هریک دیگری را بسوی پرتاب میکند .چه بنویسم که گرگ بزرگ گله همان جواد ماله کش. بجای فرستادن. کمکهای هوایی وزمینی برای جنگلهای زاگروس که دارند میسوزند برای ترکیه وجنگلهای وبیشه های مصنوعی جنوب ترکیه فرستاد تا خانه ها ی خریداری شده رفقا در آنجا در امان بماند میداند کوههای زاگروس روزی این جماعت را تف میکند
چه خصومتی چه پدر کشتگی شما با ملت ایران داشتید که چهل وچند سال انهارا دربند اسیر ساختید. همان سرزمین را به یغما بردید خود وتوله هایتان بی اعتنا به مردم زجر کشیده ومادران داغدار در دور دنیا به عیش وعشرت مشغولند ومشغول معامله اسلحه ومواد مخدر که همین هفته گذشته بیخ گوش ما یک گروه آن کشف شد وبیصدا از روی آن گذشتند. .
خون پاک ایرانی در رگهای شما نیست اگر هم قطره ای یافت شود آلوده به میکرب سیفلیس وسوزاک واتشک که همان ایدز میباشد. شما حیوانید. نه از گرگهای درنده . شما بدترید. شما شغال وحشی هستید که از چند تخمگذاری. بوجود آمده اید ،.
همان فرهنگ لمپنی جنوب شهری حول وحواشی همان فاحشه خانه عمومی شما بزرگ شدید از یک پدر نا معلوم یا چند پدر
چه چیزی بنویسم در باره چه بنویسم. اهه هوا چه همه داغ است وما چقدر خوشحالیم که پنکه داریم وکولر داریم ودریا درکنار ما خوابیده است نه فکری داریم نه غمی داریم با یک پیامک ساده. بهترین غذاها از. رستورانها همیشه آماده به خدمت به خانه ما سرازیر میشود وما مشغول بالا کشیدن آن گرد یا قلیان هستیم ویا تریاک اینجا ذغالهایش مرغوب است وسپس سکس بما چه مربوط است که دنیا در چه وضعی بسر میبرد آهان ، الان پریدم دراستخر آبی خود در استخر هم میشود سکس داشت وکثافت را میشود خورد تا نوچه ای نظیر همین حیواناتی که امروز سر زمین مادری پدری مرا اشغال کرده اند بوجود اید .
تنها خال تهوع دارم میل دارم همه خاطرات این جهل سال را بالا بیاورم بصورت زرداب وسم دردردونمم نشسته باید به نوعی انرا بالا بیاورم .
نه چیزی برای نوشتن ندارم . پایان . ثریا . اسپانیا دوم آگوست دوهزارو بیست ویک
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر