چهارشنبه، فروردین ۱۸، ۱۴۰۰

مروارید کیش

ثریا ایرانمنش " لب پرچین "  اسپانیا !

 ایکاش که بخت سازگاری کردی  /  با جور زمانه یار یاری کردی 

 ا زدست جوانیم چو پر بود عنان  /  پیر ی چو رکاب  پایداری کردی ........" حافظ شیرازی "

  تمام شب  جان کندم و نخوابیدم  دیگر نه خبری را میخوانم ونه خواهم دید همان سریالهای  ترکی بهتر است

 بتو چه ؟ ایران  سر زمین شاهان بتو غیر از غم وغصه ورنج ومصیبت وتهمت چه داد؟ آخرین تیر را هم که به هدف زدی  یک انگشتانه سوراخ دار بود !  که ابوی گرامیش  با تجارت با روسیه وچین وقاچاق و وغیره نام پر ابهتی را از یک لبنانی معروف وام گرفته برخود گذاشته بود تا دربازار شهر بهتر خریدار پیدا کند .  از یاد برده ای برای  گرفتن کاری شرافتمندانه چگونه زجر میکشیدی ؟  همه تنها نگاهشان به سینه های برجسته وساق پای تو بود کاری نداشتند  که چه رشته ای را تمام کردی واز عهده چه کاری بر میایی یک برایت  خاویار میاورد دیگری هندوانه و وانگور ! وسومی اشعار رهی معیری که   زیرش را خط قرمز میکشید وجلویت میگذاشت  وتو شب گریه کنان بخانه بر میگشتی  فراموش نکن عزیزترین کسان تو به پیکرت  خنجر زدند آنهم نه از پشت بلکه درست سینه ات را هدف قرار دادند  برای کدام وطن  شب خودترا حرام کرده ونمیخوابی اینهمه بیتابی برای چیست  ؟  بدرک  که جزیره کیش که ر وزی فرح خانم درآن غواصی میکرد شاید مرواریدی دیگر بیابد وبر تاج خود اضافه کند امروز دردست  چینی هاست  وپرچم خود را بالا بردند  بدرک که ان سر زمین  صد هزار تکه شود مردم همین قدر لیاقت دارند   شاهنشاه بیهوده تلاش کرد تا ازآنها آدم بسازد  بیهوده جانش را دراین راه داد پسر آمد  ورید به همه چیز با دشمنانش  پیک نیک کرد وعرق خورد  وهمسرش بغل خواب  دشمنان دیگرش شد تا بتواند حرمت  تاج را حفظ کند تاج امروز در جواهر فروشی معروفی دریک ویترین جای گرفته وبه زودی به موزه های بزرگ دنیا منتقل خواهد شد وزوال یک امپراطوری روی آب را نشان مردم میدهد  برای چه تو خواب وخوراک را برخود حرام کرده ایی  وتمام شب را نشستی وگریستی . 

خوشبختنانه خا.کهارا نیز زیر و رو کرده اند واثری از مقابر ومعابد نیست وتو دیگر نمیتوانی دست به ان اتش ابدی پیدا کنی درهمین کنج خانه فکسنی خودت شمعی را روشن کن وبه سوگ  وطن از دست رفته بنشیتن . وتنها بیاد بیاورد که باتو چه کردند که راه فرار را درپیش گر فتی هنوز  آن زمان  سر زمینمان درحال درخشش وپویا بود که تو فرار را برقرار ترجیح داد ی تا آزادی روحت را به دست بیاوری  اینهمه ناله وزاری برای چیست ؟ ! شیراز را نگاه میدارند برای حضور پر فتوح جناب اجل پیامبر جدید  .مانند  همان پیامبری که آن مردک کلاش خانقاه دار با کمک دولت فخیمه وفراماسونها آنرا اداره میکرد هنوز هم هست وهنوز هم کره خران  سررا پایین انداخته  به آنجا میروند . 

پولهایشان را به آن محل میدهند تا یک چای تلخ بنوشند واوای بلبل هزار دستانرا بشنوند  یک مردک کلاش ودروغ گوومتجاوز به زنان ودختران جوان .

اما این یکی فرق دارد این یکی از بیت اعظم بر میخیزد وشجره نامه دارد !!

خر درجهان بسیار است وهمه هم سواری میدهند برای اندکی جو که درتوبره آنها بریزی بیشتر خودت را رنج مده حافظ با توست / سعدی /خیام فروغی بسطامی عراقی  هاتف اصفهانی  وعکس پر رنگ رضا شاه ومحمد رضا شاه  وپرچم ایران  اینهارا درون صندوقخانه ات پنهان داری به همراه پاسپورت شاهنشاهی همین بس است ثروت بزرگی است .یاد بودی  از یک سرزمین زیر خاک رفته .وزوال یک امپراطوری !. 

حافظا تکیه بر ایام چو سهو است و خطا / من چرا عشرت  امروز به فردا فکنم ؟ 

افتاب زیبایی همه اطاق را  پر کرده   باغچه هایم لبریز از گلهای رنگا رنگ است ودوست هر روزیم روی بالکن مینشیند وبرایم چهچه میزند بهشت یعنی همین بقیه مهم نیست  . قهوه ای تلخ بخور تا خواب را از سرت بیرون کنی ودرانتطار لاله بنشین ببین دست آخر میمیرد یا نه .؟! / پایان  

ثر یا ایرانمنش 07/04/2021 میلادی  !

هیچ نظری موجود نیست: