ثریا ایرانمش " لب پرچین " اسپانیا !
دعای صبحگاهی من آزادی سر زمینم ایران است و من این کتاب انجیل جدید را به همه هموطنانم تقدیم میدارم ذهن ازاد خود را به شما میسپارم ودر انتظار شمع فروزان آزادی هستم هم از دست ملایان وهم از دست گلو بالیستهای متعفن جهان وهم از دست اژدهای سرخ که دهان گشادش ا باز کرده تا بقیه را تیز بببلعد .
من واکسن نمیگیرم ! درانتظار زنجیر پای بند شما نشسته ام تا بردو مچ پاهای من آنرا ببندید مرا بعنوان یک یاغی به جهانیان معرفی نمایید من گوسفند شما نیستم .
من شاعرم اما مشاعر خود را ازدست نداده ام واز ته دل فریاد میکشم " برخیزید این وطن پرستان جهان متحد شوید بر ضد این سر مایه داری جدید و بو گرفته تشکیل شده از مشتی سیفلیسی و سوزاکی و حرام زادگان که اولین کار آنها ویرانی کانون خانوادگی است وبچه بازی وهمجنس بازی وشقاوت ونفوذ پا انداز ها وانفجار فاحشه خانه ها .
فرانسه با آن نروک کوچک بیمار جنسی درحال مرگ است اما ملتی برخاسته . المان وهلند وسایر کشور ها منجمله سر زمین اسیر من ایا بهتر نیست بجای زندگی کردن در رویاها برای اینده زندگی کنیم یک آینده ای که دارد رو به تباهی وسیاهی میرود وما باید چراغ راه آنها باشیم چرا همیشه فکر کرده ایم خداوند مهربان است خداوند خوابیده ودنیارا رها کرده واینده ما دردست مشتی فاحشه های پیر و از کار افتاده که نقش دلاله هارا بازی میکنند درکسوت دکتر وپزشک یا راهنمای جنسی و دست آخر خالی کردن سفره ها از نان روزانه !
مابی انکه احساس کنیم دستها وپاهایما ن درزنجیرهای نامریی اسارت است برخیزیم وقیام کنیم درانتظار لطف هیچ خداوندی هم نباید باشیم خدایان برای خودشان ضیافت بر پا کرده اند .
ما باید اول با گلو بالیستها وارد جنگ شویم که چین مردنی را قدرتمند ساخت به زنان و مردانمان بگوییم " برندها " را به دور بریزید لباسی از جنس کرباس بپوشید وبه پا خیزید تا ازادی خودرا به دست بیاورید آنها بطور مورچه وار دارند از ما برده میسازند عده ای این بردگی را دوست دارند ودر زیر قدرت مالی خود را خوشبخت میدانند اما نمیداند که عاقبت بدی را خواهند داشت .
دستها ی ما در زنجیز است وپایهایما ن بسته است درحال حاضر مشغول بمباران کردن شعور ها ومغز های فرزندان ما میباشند حیثت وابروی زندگی خانوادگی را ببازی گرفته اند کانون گرم خانواده بعنوان یک بیماری قدیمی شکل گرفته ودرحال نا بودی آن هستند .
بپا خیزید . بپا خیزید وبر ضد این بردگی جدید وارد کارزار شوید .
برای من فرقی ندارد که نوشته هایم باقی میمانند یا از بین میروند بمن گفته اند " تا حد متعادل میتوانی بنویسی !!این حد متعادل درکجاست ؟ درنوشتن بیماری روانی همسرانم یا دردهایی که به تنهایی کشیدم با بار سنگینی را که تا امروز بر دوش داشتم بیشتر نه در مورد اجتماع تنها میتوانم بگویم به به" رومن رولان درکتاب ژان کریستف شاهکار بخرج داد " واما من همان جان شیفته ام .
شما با هم آهنگی ویک پارچگی میتوانید فضای سنگینی را که امروز بر ما حاکم است باز کنید وآنرا بگشایید تا بسوی یک جامعه واقعی بشریت برویم ودر زیر هوسهای جناب بیل گیت وهمراهان مجبور به بردگی نشویم باید فراموش نکنیم که آن اتش پاک ایزدی در سر زمین من هنوز روشن است و الودگی هارا میسوزاند وهمه را ضد عفونی میکند همه افکار پلید را .
من شعله ای ازآن اتش را درسینه دارم که با هرقطره خونم درهم امیخته است دراخرین مرحله بیماریم از تزریق خون خودداری کردم وآنقدر درضعف وبیحالی دست وپا زدم تا سلولهایم ودوباره زنده شدند وخون خودم را به رگهایم رساندند دیگر خیال ندارم با خود دیگری زنده بمانم .
خیلی میل داشتم یک روز آرزوم برای شما بگویم مردن من برای اسایش دیگری آرزوی من است در انتظار هیچ تقدیر وسر نوشتی ننشسته ام سر نوشت من درمیان کف دستهایم نوشته شده است با انها راه میروم خط به خط را میخوانم .
ندای امروز من به شما ای میهن پرستان جهان این است که یک پارچه شوید وبر ضد این دنیای متعفنی که برای ما ساخته ودرحال رنگ امیزی ان هستند به پا خیزید ما همه جا دست دردست یکدیگر خواهیم نهاد .
اگر ما پیروز نشویم آزدهای سرخ ارباب ما خواهد بود وگلو بالیسم بو گرفته ومتعفن / درمیان ما قهرمانان کهنسال ازادی بسیارند ودر برابر ما چون یک خورشید میدرخشند بپا خیزید ای میهن پرستان / ملی گرایان / وطن دوستان / جهان وطنی یعنی مرگ / یعنی بردگی در دوران وحشتناکی زندگی میکنیم در بدترین دوران تاریخ بشریت . ایا این را میدانید ویا ساده از روی آن میگذرید ؟... بایداز این آتش عبور کنیم باکمک یکدیگر . //////
عمرتان پایدار وطولانی ومهرتان ابدی . با تقدیم بهترین وشایسته ترین احترامات وتقاضا وتمنا . ثر یا ایرانمنش / اسپانیا / به تاریخ 25/04 / 2021 میلادی .--------------------------------------------------------------------------------------------
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر