چهارشنبه، فروردین ۱۱، ۱۴۰۰

کاوه ما یک زن خواهد بود


 ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !

کاوه ما یک زن خواهد بود و این زن  "فاطمه سپهری " پرچم اورا بلند کرد و رو در روی زندان ایستاد وآن شیخ ریا کاررا  را مورد عتاب وخطاب قرار داد کاری که از مردانی که همیشه دستشان بر پایین تنه شان   است 

تا نشان دهند تخم دارند بر نیامد .  این کاوه ا زنوع معصومه قمی وسایر زنان خود فروش اهل نایاک وپایا وبی بی سکینه نشین نیست  زنی معمولی روبروی زندان وکیل اباد شیراز .  ایستاد وفریاد کشید  پاینده باد این زن شجاع وبزرگ بانو سپهری !

امروز شاید بهتر باشد بجای زندگی کردن در رویا ها  برای اینده زندگی کنید  وبفکر اینده خود و فرزندانتان باشید  .من نمیتوانم فکر کنم  چرا درگیر دشمنی جدی هستم  که همه ساعات روز وشب مرا بخود مشغول کرده است  خدای شما مهربان است  خدای ایران نیز مهربان است ونامش اهورا مزدا میباشد  من تنها دررویاهایم میتوانم به سوی شما پرواز کنم  همه زندگی من دریگ گور انحصاری دفن شده است . 

مانند ستاره ای درابهای  دریاهای بزرگ سرگردانم  تنها میتوانم گاهی ناله ای سر دهم  و سرودی بخوانم   دستهای ملت ما همیشه در زنجیر بوده است تنها یک پرانتز کوچک باز شد وفورا بسته شد  ومن دراین فکرم که چرا مردم بندگی را تحمل میکنند  چرا بر نمیخیزند وزنجیر هارا پاره نمیکنند  زنجیر ها بردستهای انها  اثر گذاشته وزنگ زده است درانتظار کدام خدای نادیده هستند ؟ .

من زنجیر پاره کردم  وبا پاهای عریان درمیان بارانی شدید خودرا به ازادی رساندم  به همراه گنجشکهایم که هنوز تازه سر ازتخم درآورده بودند من بردگی وبندگی را قبول نکردم وبه زیر زنجیر استبداد همسری نرفتم  اگر امروز تنهایم اما سر افرازم وسر بر اسمان میسایم که خودرا نفروختم به هیج جیز وهیچکس 

امروز گرگها بر فراز سر زمین من آوازمیخوانند  وسگهای درنده شانرا درهمه جا پخش کرده اند  درهمه جای   دنیا رها ساخته اند حتی درکنار گوش من !  در اطراف من صحرا هست ونیستی  در اینجا  حتی یک پشه هم عبور نمیکند  تا مرا پناه دهد  در بیرون سرما ودردرون نیز سرما  حال بفکر دشمن سومی هستیم که بر سر زمین ما غالب میشود .

هیچ دلاری را پرداخت نخواهند کرد  پول خودرا بصور ت ارباب به کارگران مجانی ایرانی خواهند پرداخت وزنان ودختران مارا برای خوردن خواهند برد کودکانمان مرده به دنیا خواهند آمد . اگر کمی دیر بجنبیم .

آهای ملت دربند و زنجیر . روز برخاسته  ستاره ای دمیده است  ستاره ای روشن وسپید  بر اسمان . و شب خواهد گریخت  نگذراید شفق زیبای شما باخون الوده شود  نگذارید سرخی خون وشرم چهره هارا بپوشاند  همه ما از اسارت بیزاریم  واز شب اسارت ترسناک وهراسان ..

دشمنان ما خون جوانان مارا ریختند  نسل مارا نابود کردند  شعله زندگی رادر میان همه ما خاموش ساختند  اما هنوز خون اجدادی ما دررگهایمان جریان دارد  وفریاد میکشد برخیزید دشمن پشت درایستده است . پایان 

ثریا ایرانمنش 31 /03/ 2021 میلادی برابر با دهم فروردین 2580 شاهنشاهی !


هیچ نظری موجود نیست: