ثریا ایرانمنش " لب پرچین " اسپانیا !
چقدر آن روز ها دروغ اول آپریل برایمان مزه داشت ودروغ سیزده حال تاریخ ها هم بهم خورده است امروز اولین دروغ آپریل را از " هاووس کلاب" مشتی آدمهای عوضی را شنیدیم زیر نظر پد ر.خوانده بزرگ بی بی سکینه جناب معصومه خانم بهنود !
امروز صبح فرشته نگهبانم و مونس روزانه وشبانه م برای سه روز به تعطیلی رفت ومن تنهای تنها هستم سیزده بدر را فردا از درون بالکن تا سطل زباله شروع میکنم واگر کسی از این سو رد شد کیسه زباله را باو میدهم تا شر سبزیجات را از سر من کم کند . علفها قد کشیده ان دست من برای کشاورزی خوب است ! اتومیبل برقی پسرکم رسید فعلا سرگرم آن است وآن یکی ممکن است سری بمن بزند اما شب را تنها باید بگذرانم با اشباح شبانه وموسیقی های دیروزی و کهنه شده .
چه روزهای خوبی داشتیم وچه صفایی داشت رفتن ما روز سیزده بدر به دشت وکوه وکمر یا دیدار اموات درگورستانها ! امروز مردمان سر زمین بلا زده ماحتی اجازه ندارند ازخانه هایشان بیرون بروند ودراینجا هم هوای بارانی وکمی سرد با ماسکی که قانونی شد حتی درکنار دیا زیر افتاب !! بیرون رفتن لطفی ندارد اجازه نداریم از محدوه خود بیرون برویم درهمین اطاقها دور خودمان می چرخیم هرکدام از ما یک آن فرانک شده ایم .
اگر آن داستان واقعی باشد واگر افسانه باشد باز هم ما آدمها تبدیل به رباط شده ایم .
دیگر نمیتوانیم از پنجره روشن صبح بلوغ شاخه ها ودرختانرا تماشا کنیم وشکوفه های نورسته را ببینیم دیگر بفکر اینده طلایی نیستیم همه چیز زیر یک سایه تاریک ونا مفهوم قرار گرفته است . دیگر هیچکس آماده صعود به قله های بلند کوهستانها نیست همه نشسته پیر شدیم تنها با رویاها دلخوشیم وبه هرسایه ای که ازکنارمان میگذرد چشم میدوزیم وگاهی درپی آن سایه روانیم .
جدایی ما از کوه وجنگل ودریا چندان خوش ایند نبود ومعلوم نیست تا کی در انفرادی های خود باقی خواهیم ماند درحالیکه درپایتخت پارتی های فرانسوی وانگلیسی وروسی بر قرار است !!
حال هر نیمه شب تاریک با اندوهی بیدار میشوم بی آنکه دراطاق دیگر نفسی هوارا آغشته سازد امروز چنان گمگشته درخویشیم که هیچ راهنمایی قادر نیست مارا به حرکت درآورد چنان برکنده از زندگی شده ایم وتنها به نقش پایانی آن میاندیشیم دیگر نسیمی از کوی یار بوی خوشی نمی اورد واز دیار ما تنها بوی مردگان ونیستی بر میخیزد ودیگر بانگ خروسی درسحرگاهان خواب مارا اشفته نخواهد کرد .
شبهای ما در افاق تاریکی و صبح تاریکتری می نشیند وتمام روشناییها مرده است درخیابانها سکوت مرگ حکم فرماست وما همه درخوابی گران بسز میبریم بامید هیچ فردایی.
آوازی سر میدهیم " ای دیار دور من ای سر زمین اهورایی !!! سپس یک خنده تمسخر الود بر لبها می نشیند کدام سر زمین اهورایی درحا ل حاضر حضرت بودا میل دارد حاکم شود سالها بود به همه درس متیتشین میدادند مردم هم گوسفند وار اطاعت میکردند وسالهابود که همه زندگی ما انباشته از لوازم ارزان وبی هویت چینی بود امروز خیانتی بزرگ درشرف است وفرمان تبه کاران همه جا آتش می افروزد تا کینه آن ملای بیچاره همیشه گرسنه فرو بنشیند حال باید تلختر گریست نه آنکه به غم ها لبخند زد .
اگرما پیروز نشویم چین حاکم ماست وما دیگر آن قهرمانان کهنسال را نداریم تا برخیزند ودربرابر آن شورش کنندگان چون یک شعله بدرخشند همه ما مردگانی بیش نیستیم .
سیزده بدر شما خوش باد !
پایان / ثریا ایرانمنش اول آپریل 2021 میلادی برابر با ؟؟؟؟!!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر