چهل سال رنج وغصه کشیدیم وعاقبت
تقدیر ما به دست می دوساله بود !
چهل سال چشم مردم رنج دیده بسوی او بود چهل سال آلبوم عکسهارا تماشا کردند چهل سال افسوس خوردند که چرا. شاه رفت و دل به این هسته خرما بستند. که زیر نظر فرمانده بزرگ مادر شکل مگیرفت ،
در خاطرات علم آمده که روزی علم شرفیاب شد وگفت اعلیحضرت والا حضرت را میبینم که چگونه با این طیاره کوچک پرواز میکنند شاه فرمود ایکاش باندازه همین چند قطعه حلبی کمی هم مسیولیت می پذیرفت ،
شاه غمگین بود وروزهای آخر دیگر ازهمه چیز بریده و دست کشیده بود حتی بیماریش را از همسرش پنهان داشت کم کم از او هم ًواهمه وکمی ترس به دلش راه یافته بود. تاج. را بر سرش گذاشت تا زهر در غذایش نریزد. و.....ریخت
امرو نوچه ودست پرورده اش که سوگند وفاداری برای خدمت به مردم وسر زمینش خورده بود خودرا کنار کشید حوصله ندارد. ایران دیگر برای او مادرش جای امنی نیست آنها در همین پناهگاههای ضد ضربه بیشتر خوشند دختران بازی میکنند مدل میشوند آرتیست میشوند وسر انجام از فرط بیکسی وبیکاری به مواد روی میاورند که به وفور در دسترشان هست ،.علیرضای نازنین که همت داشت چپولها اورا کشتند تا امروز نتواند سر بلند کند ،
خوب خدا حافظ ایران باستان. در این روزهای آخر که باید دعا کنیم. ایزد یکتا. سر زمین مارا از شربلا حفظ کند باید بگوییم خدا حافظ سر زمین محبوب من ،.حال امیر الدین فنر اور با قانون اساسی وتقویم دوهزارو هفتصد ساله اش در بغل رفیقا خواهد آفتاد وقانونی دیگر بر یک کشور چند تکه شده خواهد نشست یک تکه را هم نصیب ایشان میکنند. چین وهند اسراییل وروسیه انگلستان فرانسه مانند موریانه بر پیکر مادر وطن افتاده تا آخرین قطره خون اورا خواهند مکید ویک ویرانه بجای خواهند گذاشت وسپس امیرالدین مبارز دوباره بر خواهد خاست ،.
انروز دیگر ما نیستیم تا غریبی دیگر را شاهد باشیم ،.
پایان. آخرین نوشته در سال شوم
ثریا ایرانمنش. . وبلاگ لب پرچین. ٪۱۹٬۳٬۲۰۲۱ میلادی ،
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر