پنجشنبه، اسفند ۲۸، ۱۳۹۹

بهار خونین


 ثریا ایرانمنش " لب پرچین " 

بهار آمد  بیا تا داد عمر رفته بستانیم / به پای سرو ازادی  سرو دستی  بر افشانیم 

الا ای ساحل   امید سعی عاشقان دریاب / که ما  کشتی  دراین طوفان به سودای تو می رانیم " سا یه " 

------------

این دوران وحشتناک و تاریک دورانی  بس سیاه  بر ما گذشت  شاید اسمان  سوگند خورده است که سر زمین " ایران" هیچگاه روی خوشبختی را نبیند  شاید ما مردمان بد کار وبدکرداری داریم .

ایا اسمان سوگند خورده  که تمام این سر زمین را ویران سازد  از سر تا سر آن سر زمین تنها خون میریزد  ونیمی از جهان به روی ما  اسلحه میکشند  ایا جنگها نزدیکند ؟ .یا بهاری تازه بوی خوش زندگی را دوباره به مشام جان ما مینشاند .

همه در ظاهر یک هدف مشترک دارند از بین بردن استبداد دینی را وخرافات را همه میل دارند این زنجیر ها را پاره کنند  اما زنجیر های دزدان وراهزنان کلفت تر  از دستهای بی رمق ماست  شاید روزی آنقدر توانایی داشتیم که از نعش ملاهای ان سر زمین پلی ساختیم  واز روی آن با بولدوزر ها رد شدیم کسی چه میداند اگر همه دست دردست هم داشته باشیم واگر خیانتکاران پشت پرده که کارهای  نامربوطشان برای همه روشن وواضح است از پااندازی برای عربهای آنسوی نهر تا دفتر ولایتعهدی ومهره سیاه  دست نشانده "سی ای ا. " همه ا ورا بنام میشناسند وعده ای تنها با چهره او آشنایند نام شهریاررا باخود میکشد  نامی که برازنده شاه ایران بود برازنده رضا شاه وپسر نازنینش بود .

اگر ما پیروز نشویم  او برما پیروز خواهد شد وما دیگر " یکی " نیستیم پیکری با قطع های گوناگون .

چهره یک ویروسی که از طائون بد تر بود نیمی از مردم را به سینه خاک سپرد ونیم دیگر به دست دژخیمان کشته شدند تا " اقایان" بتوانند نفس بکشند هوای پاکیزه میخواهند  اطراف  زمین دیگر جایی برای حرکت دادن یک ماهواره  نیست زمین بی نفس وبی رمق دور خود میگردد.

در انتظار کدام معجزه نشسته ایم  هیچ سر زمینی با ما اتحاد ندارد مگر انان که از برکت ملاهای سیر وپر شده اند آنها نیز دشمن ما میباشند که روزی روزگاری از دوستان ما بودند !! 

حال همه به گله های کوچک و بزرگ تقسیم شده اند و تنها یک چراگاه دارند  واگر اعتقادی  با ازاجیف آن مردان کور دل نداشته باشی به سختی کیفر خواهی دید!/

زمین برای همه جای دارد نه برای یک عده بخصوص و زمین متعلق بماست زمین مادر ماست  دشمنان سر زمین من خون قلبهارا ریختند  تا شعله زندگی خودشان واطرافیانشان  روشن باشد  شاید دیگر دررگهای جوانان ما خونی باقی نمانده یا ازفرط گرسنگی توان حرکت ندارند وآن مردان  فربه وغول پیکرآنهارا نیز بر سر نیزه خواهند چرخاند ؟.

 بهار با تمام عشوه وزیبایش از راه میرسد اما برای ما  غربت نشینان همچنان زمستان است ودر پناه یک گرمای مصنوعی خودرا فریب میدهیم  وبیاد عهد درخشان زندگیمان به اوازهای قدمی گوش میدهیم  ....برگردیم به سالهای چهل وتولدها وبازیهای کودکان وبیخبری  از آنکه درپشت سر ما  دشمنان ما مشغول چه توطئه  وحشتناکی میباشند نیمی از جوانان مارا به سرای بیکسی بردند و پیرشان کردند از آنها رباط ساختند  آنهاخون خودرا درقربانگاه  مریم ریختند  چه به هنگام خواب وچه دربیدار ی به انها تجاوز شد .عده ای باج گیر وخدمتکارا نی  دست به سینه  درخدمت آن بزرگواران خود فریب وبرده دار ایستادند بی آنکه به پشت سرشان بنگرند حقوق ماهیانه نقد میرسید ! مهم نیست به پشت سر نباید نگاه کرد حال را دریاب منقلی وبساطی وعرقی وعیشی ومعاملات ارزی واملاک !!!

.شروع قرن حجاز  وپایان قرن ما . 

شرار  ارغوان  واخیز  خون نازنینان است  / سمندر وار  جانها  بر سر این شعله بنشانیم 

شقایق  خوش رهی  در پرده  خون  می زند . سایه / چه بی راهیم اگر همخوانی ابن نغمه  نتوانیم 

شروع بهاران را .نوروز همیشه پیروز را به همه شما عزیزان تهنیت میگویم سالی  لبریز از خوشی وشادی وبه دور از هر حادثه ای را برایتان ارزو دارم . ث

پابان / ثریا ارانمنش  /18/03/ 2021 میلادی / اسپانیا .


هیچ نظری موجود نیست: